در این پست جامع با سیر تا پیاز ترجمه کتاب از جمله انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه، دلیل ترجمه کتاب، درآمد ترجمه، نحوه اجازه از ناشر خارجی، مراحل ترجمه، انواع ناشران و قراردادها، انواع دعواهای حوزه ترجمه کتاب و… آشنا می‌شوید. بیش از یک سال پیش دوست خوبم وحید دامن‌افشان از من خواست تا نوشته‌ای مفید و مختصر درباره تجربه‌هایی را که در وادی ترجمه کتاب، ویراستاری و تألیف طی ۱۰ سال گذشته کسب کرده‌ام، برای وبلاگش بنویسم. بنای من در این نوشته مبتنی بر خودمانی و غیررسمی نوشتن است. تلاشم بر این است که هر آنچه می‌گویم، نکته‌ای به‌دردبخور برای خوانندگانی داشته باشد که تازه پای در راه ترجمه کتاب گذاشته‌اند و یا قصد دارند به لشکر مترجمان کشور بپیوندند؛ اما قبل از هر چیز می‌خواهم تأکید کنم نوشتن این مقاله بیش از یک سال به درازا انجامید. بیش از بیست بار عزم نوشتن کردم ولی هر بار به دلیلی پاک می‌کردم. یکی از دلایلی که باعث شد انتشار این نوشته در وبلاگ پانویس بیش از یک سال به درازا بیانجامد، این بود که نمی‌خواستم نوشته من دردسری برای وحید ایجاد کند. شاید بپرسید چه دردسری؟ اجازه دهید با یک مثال توضیح دهم. در این مقاله هر مثالی که می‌زنم، در واقع از وقایع اتفاقیه در صنعت نشر کشور است. مانده بودم چه کنم؟ چگونه هم به خواننده پیام را دقیق منتقل کنم هم هم‌زمان برای وحید دردسر و شکایتی درست نشود. باورش سخت است؛ اما اجازه دهید برایتان داستانی نقل کنم:

سال‌ها پیش که فیس‌بوک بروبیایی داشت در ایران، کتابی درباره اینشتین ترجمه و چاپ شد. در صفحه اول فصل اول آن کتاب ‌جمله‌ای را کاملاً غلط و البته بی‌معنی نوشته بودند. بدون آنکه از کتاب نامی ببرم یا حتی نام مترجم و ناشر را بگویم، فقط و فقط از آن جمله بی‌معنی عکسی گرفتم و در فیس‌بوک گذاشتم. آن زمان‌ها که حال و حوصله بیشتری داشتم، در فیس‌بوکم بخشی داشتم با نام «شاهکارهای ترجمه در ایران» و انواع غلط‌های بسیار عیان و غیرقابل‌بخشش را بدون ذکر نام کتاب و مترجم و ناشر می‌نوشتم. آن جمله مرحوم اینشتین را هم که ترجمه‌ای فاجعه‌بار داشت، به همین ترتیب در فیس‌بوک منتشر کردم. دو روز بعد ناشر با من تماس گرفت و تا دلتان بخواهد ناسزاهای ناموسی رکیک را نثار من کرد. هرچه گفتم مرد حسابی من اصلاً نامی از ناشر و مترجم و عنوان کتاب نبرده‌ام و چون خودت ناشر کتاب هستی و از بد روزگار از دوستان فیس‌بوکی من، فهمیدی که کتاب، کتاب خودت است، به خرجش نمی‌رفت.

ترجمه کتاب Memories of Beirut and Tehran

ترجمه کتاب Memories of Beirut and Tehran

یک روز بعد هم مترجم زنگ زد و شروع کرد به ناسزاهای فراناموسی و تهدید به مرگ. تهدید کرد که یک روز مرا از پشت با تیر خواهد زد. من هم ناخواسته خندیدم و گفتم مرد حسابی مثل‌اینکه تصورت از تفنگ همان اسباب‌بازی‌های آب‌پاش پلاستیکی دوره کودکی است. اصلاً می‌فهمی چه می‌گویی. از آن ماجرا هشت سال می‌گذرد و من هنوز از پشت تیر نخورده‌ام، اما دروغ چرا به قول مش قاسم خدابیامرز در سریال ماندگار دایی جان ناپلئون، تا قبر آآآآ، خنجر بسیار خورده‌ام. خلاصه اینکه این نوشته به هزار دلیل به تعویق افتاد و امیدوارم انتشار این نوشته باعث نشود وحید از پشت تیر بخورد!

وادی فریب‌انگیز و دلربای کتاب

تصور کنید در یک روز بهاری که درختان آرام‌آرام سبز شده‌اند، در حال قدم زدن در خیابان انقلاب تهران هستید یا خیابان آمادگاه اصفهان. پشت ویترین کتابفروشی‌ها، تنوعی دلپذیر از کتاب‌ها را می‌بینید که نام نویسندگان و مترجمان روی آن‌ها نقش بسته است. قند در دلتان آب می‌شود که ای‌کاش شما هم کتابی نوشته یا ترجمه کرده بودید. در دانشگاهی که درس می‌خوانید، ممکن است روزی از روزها استادتان با کتابی در دست وارد کلاس شود و بگوید که آخرین کتابش روانه بازار شده و دانشجویان می‌توانند آن را تهیه کنند. در رویا‌هایتان به این فکر می‌کنید که چه روز مبارک و میمونی باشد آن روز که شما خندان و خرامان با موها و گیسوان رها در باد کتابتان را در دست بگیرید و به شاگردان و دوستان و دلباختگانتان نشان دهید.

حقیقت این است که وادی کتاب فریب‌انگیز و دلرباست. مثل این است که شما به یک عروسی دعوت شده‌اید و عروس و داماد زیبا و خوش‌تیپ را می‌بینید؛ اما از اینکه والدین هر دو و خودشان چه سختی‌ها کشیده‌اند تا به این مرحله برسند، بی‌خبر هستید. وادی کتاب هم این‌گونه است. آنچه شما پشت ویترین کتاب‌فروشی می‌بینید، همان روز عروسی است؛ همان لحظه‌ای است که استاد با کتاب وارد کلاس می‌شود یا همان روزی است که دوست‌دختر مترجم یکی از دوستانتان شما و چند نفر دیگر را به کافی‌شاپ دعوت کرده تا شیرینی کتاب جدیدش را بدهد. در این مقاله غیررسمیِ خودمانی می‌خواهم شما را به سفر ببرم. نه از آن نوع که سوار ماشینی شاسی‌بلند هستید و در جاده‌های شمال رانندگی می‌کنید و احیاناً بانو حمیرا هم ‌آواز «جاده‌های شمال محاله یادم بره» را می‌خواند. سفر ما سفری به کوه است و صعود به صخره ترجمه کتاب.

اسپانسر

ترجمه کتاب کاری سخت و زمان‌بر است؛ اما سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران با داشتن ویژگی‌های زیر کار ترجمه کتاب را برای مشتریان خود ساده کرده است.

  • تعداد زیاد مترجمان، دست موسسه را در انتخاب مترجم متخصص در حوزه تخصصی کتاب باز گذاشته است.
  • کنترل کیفی و بازخوانی کامل سفارش‌ها چهارچشمی کیفیت ترجمه را تضمین می‌کند.
  • استفاده از نرم‌افزار ترادوس استودیو از ابتدا تکلیف واژه‌های تخصصی را مشخص می‌کند.
  • با تحویل بخش به بخش و سیستم کنترل پروژه اختصاصی خیالتان از تحویل به موقع کار راحت می‌شود.
  • این موسسه با استفاده از ترادوس‌ استودیو ضمن ارائه ترجمه یکپارچه و باکیفیت، بابت جملات تکراری و مشابه تخفیف ارائه می‌دهد.

شبکه مترجمین ایران تنها موسسه ترجمه دارنده استانداردهای EN15038 و ISO17100 در ایران و تنها عضو ایرانی GALA و elia با بیش از ۱۸۰ هزار کاربر حقیقی و حقوقی است.

ثبت سفارش ترجمه کتاب

مشاهده لیست قیمت ترجمه کتاب

 

آیا همه باید صاحب اثر باشد؟

آیا همه باید صاحب اثر باشند؟ در حال حاضر روی کره زمین با تقریب مناسب هشت میلیارد نفر زندگی می‌کند. کودکان، بیماران، بی‌سوادان و چند دسته دیگر را حذف کنید، احتمالاً یک میلیارد نفر باقی بمانند که گمان می‌کنند می‌توانند صاحب اثری تألیفی یا ترجمه‌ای باشند؛ اما به گمان من شاید حداکثر در کل کره زمین به چیزی برابر با یک‌دهم تا یک‌بیستم این مقدار نویسنده و مترجم نیاز باشد و اگر کمی سخت‌گیرانه و با استاندارد‌های بالا نگاه کنیم، یک‌صدم آدم‌های دنیا شاید واجد شرایط نوشتن یا ترجمه کتاب باشند؛ اما چه می‌شود که عده کثیری، لااقل در ایران گمان می‌کنند که می‌توانند صاحب اثر باشند؟

اولین پاسخ این است که از سختی‌ها، ظرافت‌ها، نیازمندی‌ها، مهارت‌های موردنیاز، استانداردهای لازم و برخی پارامترهای دیگر بی‌اطلاع‌اند. به عبارت دیگر به‌هیچ‌وجه لازم نیست همه آدم‌ها صاحب اثر باشند و کتابی تألیف یا ترجمه کنند. چه بسیار استادانی که در کار پژوهشی خودشان عالی بودند اما هرگز کتابی ترجمه نکردند. چه بسیار فرماندهان عالی‌رتبه نظامی که در جنگ‌ها حماسه آفریدند اما هرگز کتابی ننوشتند. چه بسیار مهندسانی که بناهای ماندگار ساخته‌اند اما کتابی ترجمه نکردند. تألیف یا ترجمه کتاب هم کاری است که به استعداد و مهارت نیاز دارد و هرکسی این دو را ندارد؛ بنابراین با خودتان صادق باشید و ببینید آیا واقعاً استعداد و مهارت لازم را برای ورود به این کار دارید یا نه.

درآمد ترجمه کتاب چقدر است؟

سوالی که برای خیلی‌ها قبل از شروع به کار ترجمه کتاب پیش می‌آید، این است که درآمد ترجمه کتاب چقدر است؟ آیا با درآمد ترجمه کتاب می‌توان هزینه‌های زندگی را تامین کرد؟ آیا می‌توان به عنوان شغل اول به آن نگاه کرد؟ همین ‌الان که مشغول نوشتن این متن هستم، قیمت دلار اول سال جاری- سال ۹۹- شانزده هزار و پانصد تومان بود. امروز نزدیک به بیست ‌و هشت هزار تومان شده است. سکه تمام بهار هم اول سال جاری کمتر از هفت میلیون تومان بود و امروز که در حال نوشتن این مقاله هستم، قیمت سکه بیش از سیزده میلیون تومان است. تورم بیداد می‌کند و هر روز بر قیمت‌ها افزوده می‌شود. این‌ها را نوشتم تا بگویم با توجه به اوضاع پول و درآمد در چنین شرایطی اگر پای در راه ترجمه و تألیف کتاب می‌گذارید، مسائل مالی را لحاظ کنید. اجازه دهید برای‌تان تصویری از درآمد مترجمان بگویم. آخرین کتابی که من با همراهی کس دیگری ترجمه کردم، قیمتش ۳۵ هزار تومان است و یک ماه پیش منتشر شد. ناشر کتاب از معروف‌ترین ناشران ایران است. تیراژ کتاب ۱۰۰۰ نسخه است که این روزها به جز تعداد انگشت‌شماری نویسندگان و مترجمان و کتاب‌ها، تیراژ ۱۰۰۰ تا بسیار خوب است. بماند که زمانی تیراژ کتاب ۲ هزار و ۵ هزار و ۱۰ هزار بود.

ترجمه کتاب Memories of Beirut and Tehran

ترجمه کتاب Memories of Beirut and Tehran

فکر می‌کنید از چاپ کتابی با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه، چه مبلغی به عنوان حق‌الزحمه به شما می‌رسد؟ ۱۰ درصد قیمت پشت جلد؛ یعنی ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای چاپ اول کتاب با تیراژ ۱۰۰۰ تا. حالا اگر شما دو نفر باشید، این مبلغ ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان که پول یک جفت لاستیک است، تقسیم بر دو می‌شود؛ یعنی ۱ ‌میلیون و ۷۵۰ هزار تومان. کتاب ما ۱۷۶ صفحه بود و چندین ماه زمان برد تا ترجمه شود، بازخوانی شود، توسط ناشر ویرایش شود و چندین خان را رد کند تا منتشر شود. حالا با خودتان دودو تا چهار تا کنید. پول مهم است؛ به‌ویژه این روزها. اگر واقعاً پول برای‌تان مهم است و دلتان می‌خواهد از راه ترجمه کتاب پول دربیاورید، آن ‌هم زودبازده، بدانید که با این حق‌الزحمه، شرایط بد اقتصادی، کاهش قدرت خرید مردم و کاهش تیراژ کتاب قدم در راه اشتباهی گذاشته‌اید؛ اما اگر واقعاً کسب درآمد برای شما در اولویت آخر قرار دارد، به خواندن این مقاله ادامه دهید.

صفحه‌ای از کتاب خاطرات تهران و بیروت

صفحه‌ای از کتاب خاطرات تهران و بیروت ترجمه سیده ضحی حسینی‌نصر و حسن فتاحی

اگر دوست دارید بیشتر با کتاب خاطرات تهران و بیروت آشنا شوید، ویدیوی معرفی‌اش را از زبان مترجمان ببینید (اگر ویدیو را نمی‌توانید ببینید، وی‌پی‌ان‌تان را روشن و صفحه را یک‌ بار ریفرش کنید):

چطور بفهمیم کتابی قبلاً ترجمه نشده است؟

یکی از سوال‌هایی که اغلب برای کسانی که می‌خواهند دست به ترجمه کتاب بزنند، پیش می‌آید این است که از کجا بفهمند که کتاب مورد نظر، قبلاً ترجمه نشده است و یا سوال دیگر اینکه چطور بفهمند که همزمان با آن‌ها، فرد دیگری در حال ترجمه آن کتاب نباشد. در پست چطور بفهمیم کتابی قبلاً ترجمه نشده است؟ به این سوال‌ها جواب داده شده است.

دنیای تایتانیکی ترجمه کتاب

احتمالاً بسیاری از خوانندگان عزیز این مقاله فیلم تایتانیک را تماشا کرده‌اند. تایتانیک چند طبقه بود. بهترین طبقه متعلق به ثروتمندان و اشراف بود. همه چیز زیبا بود و برق می‌زد. سالن رقص با دختران زیبا و غذاهای خوشمزه. طبقه‌ای متعلق به افراد متوسط و بدترین طبقه کشتی هم به فقرا و آدم‌های رده‌پایین اختصاص یافته بود. تصویری که در ذهن همه نقش بسته است، به احتمال زیاد همان طبقه شیک و مجلسی است. دنیای ورود به ترجمه کتاب هم شبیه به تایتانیک است. آنچه به نظر می‌رسد، زرق‌وبرق است و آنچه واقعاً باید در ۹۹ درصد مواقع طی کنید، رفتن از طبقه سوم به طبقه اول است. آن یک درصد هم برای کسانی است که واسطه‌ای یا رابطه‌ای دست‌شان را می‌گیرد و به طبقه سوم دنیای تایتانیکی کتاب می‌برد. مابقی باید خاک کار را بخورند و گام به گام پیشرفت کنند؛ بنابراین خودتان را آماده کنید تا پله‌پله در این راه پیشرفت کنید. مترجمان و نویسندگان نامور زحمت بسیار کشیده‌اند تا به طبقه اعیانی دنیای تایتانیکی کتاب برسند و ناشران به دنبالشان بدوند. جان کلام اینکه خودتان را برای کاری طولانی آماده کنید.

چرا باید کتابی را ترجمه کنیم؟

ممکن است این سوال برایتان پیش آمده باشد که اصلاً چرا باید کتابی را ترجمه کنیم؟ چه دلایلی برای این کار وجود دارد؟ در ادامه چند دلیل ذکر می‌کنم.

انتقال دانش به دیگر ملت‌ها

اندیشه غلطی در کشور ما رواج پیدا کرده که ترجمه کتاب را کار، از نوع کاری فاخر نمی‌داند و آن را نوعی دلخوشی قلمداد می‌کند. در واقع ترجمه کتاب را با کار پژوهشی و انتشار مقاله علمی آی‌اس‌آی مقایسه می‌کنند. ناگفته نماند که درآمد بسیار ناچیز کار ترجمه کتاب در رشد این تفکر ضد توسعه بی‌تاثیر نبوده است؛ اما می‌خواهم خطاب به کسانی که با اراده‌ و آگاهی وارد کار ترجمه کتاب می‌شوند و کتاب‌های وزین را ترجمه می‌کنند، بگویم ترجمه کتاب، سنت دیرین علمی در ایران و جهان است. در واقع مترجمان انتقال‌دهندگان علم و دانش و آگاهی به دیگر ملل هستند. تصور کنید کتاب «منشا انواع» داروین ترجمه نمی‌شد و بخش مهمی از مردم دنیا که نمی‌توانند انگلیسی بخوانند، هرگز از نظریه او آگاه نمی‌شدند. در تاریخ علم بسیار خوانده‌ایم که جریان تفکر از یونان باستان به جهان اسلام آمد و از جهان اسلام به غرب رفت و پس از دوره نوزایی یا رنسانس به کل دنیا گسترش پیدا کرد. این روند چگونه رخ داده است؟ بخش قابل توجهی از آن به واسطه ترجمه کتاب بوده است. امروز هم همین شرایط پابرجاست. جامعه ایرانی با ترجمه کتاب‌ به شکل مدون با دنیای خارج از ایران ارتباط برقرار می‌کند.

آشنایی با افراد و افکار تاثیرگذار و الهام گرفتن از آن‌ها

گاهی ترجمه یک کتاب می‌تواند سرنوشت فردی را دگرگون کند. من چنین تجربه‌ای را داشته‌ام. بعد از ترجمه کتاب «امی نوتر مادر جبر نوین» چندین و چند جا برای سخنرانی دعوت شدم و دختران نوجوان و جوانی را دیدم که با خواندن سرگذشت این ریاضیدان نامور آلمانی، مشعل ریاضی در دلشان روشن شده بود؛ اما بهترین رویداد را دختری در شهری کوچک از شهرهای استان بندرعباس رقم زد. او با خواندن این کتاب آن‌چنان ذوق‌زده شده بود که با زحمت فراوان شماره تماس مرا پیدا کرده بود. وقتی اولین بار با من تماس گرفت، اشتیاق ریاضیدان شدن در صدایش موج می‌زد. دوستی ما ادامه پیدا کرد و او هم‌اکنون در حال خواندن یکی از گرایش‌های ریاضی محض در یکی از دانشگاه‌های خوب ایران است و شک ندارم به جرگه زنان ریاضیدان و دانشمند خواهد پیوست.

کتاب‌های بسیاری بودند که ترجمه شدند و در جامعه یا در طیفی از آن تحول آفریدند. وقتی شروع به ترجمه کتاب می‌کنید، یادتان باشد که شما ادامه‌دهنده راه مترجمان ناموری هستید که در این کشور ریشه دارد. اجازه دهید همین‌جا این نکته را هم بگویم تا با فضای واقعی کار آشنا شوید. آن زمان که کتاب «امی نوتر مادر جبر نوین» را ترجمه کردم، ناشر تأکید کرد که این خانم ریاضیدانی ناشناس است و فروش کتابش دشوار؛ بنابراین قرارداد را با من ۵ درصد بست. من هم پذیرفتم. امروز این کتاب به چاپ چهارم رسیده است و قرارداد من کماکان همان ۵ درصد باقی‌مانده است؛ چون زیر قرارداد را امضا کرده‌ام. اگر شیرینی چاپ چهارم کتاب و گام بزرگ زندگی آن دختر، شیرین و دلنشین است، قرارداد ۵ درصد هم همان طبقه فقیرنشین تایتانیک است. همه قراردادهایم ۵ درصد نماند. آخرین قرارداد من ۱۲ درصد است؛ ۲ درصد بالاتر از حد متعارف؛ اما راه طولانی‌ای پیموده شده است.

ترجمه کتاب Emmy Noether: the mother of modern algebra

ترجمه کتاب Emmy Noether: the mother of modern algebra

گامی برای توسعه

ترجمه کتاب، کتاب خوب و مفید گامی به سوی توسعه کشور است. اجازه دهید ابتدا اندکی درباره مفهوم توسعه بگویم تا بدانید چرا ترجمه کتاب گامی به سوی توسعه است و چه مسئولیتی متوجه مترجم. وقتی از چیزی فقط تکثیر می‌شود، نامش رشد است؛ مثلاً در کشور یک سال ۱۰۰ هزار کتاب درسی تولید و توزیع می‌شود. سال آینده ۲۰۰ هزار کتاب درسی تولید و توزیع می‌شود. در این حالت می‌گویند که تعداد دانش‌آموزانی که تحت پوشش دریافت کتاب درسی قرار گرفته‌اند، رشد داشته است. حال اگر جنس کاغذ کتاب‌ها از نوع سازگار با محیط‌ زیست باشد، صحافی کتاب‌ها از کیفیت بهتری برخوردار باشد و تصاویر داخل کتاب‌ها رنگی شود، آن وقت می‌گویند پیشرفت رخ داده است. گاهی ممکن است پیشرفت رخ دهد؛ اما رشدی رخ ندهد؛ اما داستان گام سوم متفاوت است. گام سوم توسعه است و محور توسعه انسان. اگر متن کتاب‌های درسی به گونه‌ای تغییر یابد که با خواندن آن دانش‌‌آموزان شهروندان بهتر و آموزش‌دیده‌تری شوند، اگر دغدغه‌های اجتماعی و ملی و فراملی را از کتاب درسی یاد بگیرند، اگر انواع مهارت‌های لازم برای زندگی سالم اجتماعی، خانوادگی، زیست‌محیطی و… را بیاموزند، آن وقت می‌توان گفت که کتاب‌های درسی توسعه‌یافته‌اند.

اساساً این سه واژه مهم رشد، پیشرفت و توسعه خیلی وقت‌ها اشتباه به کار می‌روند؛ حتی از زبان وزیران و مقامات عالی‌رتبه کشور. به موضوع اصلی خودمان بازگردیم. اگر برای ترجمه، کتاب مناسبی را انتخاب کرده باشید و ترجمه خوبی ارائه کنید، در واقع شما گامی به سوی توسعه برداشته‌اید؛ زیرا کتاب خوب با خود افزایش دانایی و آگاهی را به همراه دارد و افراد دانا و آگاه آجرهای ساختمان جامعه توسعه‌یافته یا در حال توسعه هستند. این روزها که اوضاع صنعت نشر نامطلوب است و درآمد حاصل از ترجمه کتاب بسیار ناچیز، آگاهی از این موضوع که فراتر از سود مادی، به توسعه کشور کمک می‌کنید، انگیزه خوبی برای ادامه کار و تحمل شرایط است. پولی که شما با ترجمه یک کتاب، آن ‌هم با زحمت یک‌ساله به دست می‌آورید، شاید نصف پولی نباشد که یک تاجر متوسط با یک تلفن و معامله سود می‌کند؛ اما دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه، هر دو جان‌سوزند اما این کجا و آن کجا.

خودخواهی و دگرخواهی در ترجمه کتاب

خودخواهی و دگرخواهی دامی است که گاهی مترجمان در آن می‌افتند. اگر نگاه‌تان به کار ترجمه فقط و فقط خودخواهانه باشد، از دو سو ضرر خواهید کرد. یکی به لحاظ مالی و دیگری در انتخاب کتاب. بخش مالی را بالاتر توضیح دادم و نیاز به تکرار نیست که اگر نگاهی دگرخواهانه و فرامالی نداشته باشید، به درد این کار نمی‌خورید. اگر با نگاه خودخواهانه محض هم دست به انتخاب کتاب بزنید، این امکان وجود دارد که کتابی را انتخاب کنید که خودتان بسیار دوست دارید؛ اما برای جامعه ضروری یا مفید یا لازم نیست. آن وقت حتی اگر کتاب را با ترجمه‌ای عالی و ناشری درجه یک هم چاپ کنید، بازخورد دلخواه‌تان را نخواهید دید. مثالی که در حال حاضر در ذهنم هست، مربوط به یک کتاب فیزیک بسیار عالی و درجه‌یکی است که نویسنده آن از اخترفیزیکدانان ناموری است که از قضا بسیار شیرین و خواندنی هم کتاب می‌نویسد. این کتاب را یکی از دانش-‌گاه‌های خوب ایران چاپ کرد و شاید تیراژ اول آن هنوز بعد از گذشت بیش از پانزده سال تمام نشده باشد. این در حالی است که در خارج از ایران چاپ سوم کتاب هم منتشر شده است. این کتاب در دانشکده‌های فیزیک دنیا معروف است؛ اما برای جامعه ایران مناسب نبود و ترجمه آن صرفاً علاقه شخصی مترجم بود که چه ‌بسا خستگی هم در تنش مانده است.

روی دیگر داستان دگرخواهی است. اگر فقط برای باورهای دگرخواهانه کتاب ترجمه می‌کنید و چشم‌تان را به هرگونه منافع مالی بسته‌اید، این احتمال وجود دارد که پس از چاپ یک یا دو کتاب خسته شوید و بگویید من وظیفه‌ام را انجام دادم. انتخاب کتاب هم این‌گونه است. ممکن است ناشری به هر دلیلی، مثلاً نیاز بازار یا فروش بالا، به شما کتابی را معرفی کند که باب میل‌تان نیست. شما با هر منطقی شروع به کار کنید، از انجام آن چندان لذت نخواهید برد و چه ‌بسا سلانه‌سلانه ترجمه کنید و حتی ممکن است کار را رها کنید. جان کلام این است که در ترجمه کتاب باید بین خودخواهی و دگرخواهی در ابعاد مختلف آن تعادل برقرار کنید تا بتوانید در بلندمدت در این کار دوام بیاورید و ادامه دهید.

مترجمان قدیس نیستند!

در ادبیات روزمره به کسی قدیس می‌گویند که خطا نمی‌کند. در واقع فرض من هم بر این است که قدیس کسی است که طبق مفروضات ادیان یا عاری از گناه است یا از مقطعی به بعد قدیس می‌شوند و دیگر خطایی از آنان سر نمی‌زند. بر اساس این تعریف بدانید که مترجمان قدیس نیستند؛ حتی آن دسته از مترجمان بزرگوار و ناموری که برای دیگران مرجع هستند. به زبان دیگر در کار مترجمان خطا وجود دارد و وجود اشتباه‌های سهوی جزء جدایی‌ناپذیر کار مترجمان است. کار ترجمه مثل حل مساله در درس ریاضی و فیزیک است. ابتدا سخت است و هرچه بیشتر تمرین کنید، بهتر حل خواهید کرد. بعد از مدتی خلاقیت هم چاشنی کارتان خواهد بود. ترجمه هم این‌گونه است. کتابی را نمی‌توان یافت که در آن ایرادی هر چند در حد یک علامت غلط نباشد. حتی اگر غلطی هم نباشد، سلیقه متفاوت آدم‌ها باعث می‌شود تا برخی برای جملاتی یا واژه‌هایی، معادل‌های دیگری را بپسندند. اگر می‌خواهید قدم در راه ترجمه کتاب بگذارید، تا حد ممکن دقت به خرج دهید؛ اما گرفتار وسواس نشوید. اگر هم اثری منتشر کردید و کسی غلطی یافت، اعتمادبه‌نفس خود را از دست ندهید.

غلط تایپی و یا گاهی غلط ترجمه‌ای در حد اندک و انگشت‌شمار چیز عجیبی نیست. حتی گاهی مترجمان زبردست هم مفهومی را اشتباه می‌فهمند و اشتباه ترجمه می‌کنند. ممکن است مترجمی در حال ترجمه کتابی باشد که از یک شخصیت مهم کتاب خوشش می‌آید و از شخصیت دیگر کتاب متنفر است. حتی این احساس مترجم در ترجمه ردپایی دارد؛ اما همه این‌ها نه دلیلی است که شما شروع به کار ترجمه نکنید و نه دلیلی است که کتاب نخوانید. کافی است بدانید مترجمان – و البته مولفان- قدیس نیستند؛ اما یادتان باشد اگر اثری را که ترجمه کرده‌اید، به چند نفر بدهید تا آن را بخوانند، اشتباه‌ها کاهش پیدا می‌کند. خرد جمعی و ناظر سوم همیشه کمک‌کننده است. خودتان را از مشورت و رایزنی و خوانش مجدد دیگران محروم نکنید. این نکته را هم فراموش نکنید که کار ترجمه، کاری دشوار و بسیار فنی است؛ بنابراین هم در قبال خودتان و هم در قبال دیگران نیمه پر لیوان را ببینید.

ترجمه کتاب Escape from Leipzig

ترجمه کتاب Escape from Leipzig

مترجمان و ناشران

به نظر من چند نوع مترجم و ناشر وجود دارد که در ادامه آن‌ها را معرفی می‌کنم.

انواع مترجمان

مترجمان هم مثل خیلی آدم‌ها و مشاغل تنوع دارند. برای خود من مترجمان خوب دو دسته هستند. دسته اول مترجم‌اند و در تعامل با ناشران کتاب ترجمه می‌کنند. در واقع کار اصلی این دسته ترجمه کتاب است. بخش قابل توجهی از مترجمان ورزیده و ناموری که می‌شناسیم، به این دسته تعلق دارند و به حق آثار بدیعی را خلق کرده‌اند. دسته‌ای دیگر از مترجمان خوب هستند که در واقع مترجم نیستند، بلکه افرادی آکادمیک هستند؛ اما زیروزبر کم‌وکاستی‌های حوزه کتاب و اندیشه را می‌شناسند و فراخور آن احساس نیاز و توانایی‌ای که دارند، دست به ترجمه کتاب می‌زنند. ممکن است استاد دانشگاهی باشد که تخصصش ریاضیات باشد؛ اما به بخشی از تاریخ ایران یا تاریخ علم یا موضوعی خاص علاقه‌مند است و در آن حوزه دست به ترجمه می‌شود و مقاله هم مینویسد. در واقع این دسته از افراد پژوهشگرانی هستند که مترجم نیستند؛ بلکه ترجمه را وسیله انتقال و یا وسیله نشر اندیشه‌ای می‌دانند که برای کشور لازم است. بخشی از استادان و پژوهشگرانی که دست به ترجمه برده‌اند، همچون من، به این دسته تعلق دارند.

دسته‌های دیگری هم داریم که من نامشان را نامترجم گذاشته‌ام. قبل از اینکه نامترجمان را شرح دهم، اجازه دهید برایتان داستانی تعریف کنم. در فیزیک چندین کتاب مکانیک آماری وجود دارد. یکی از آن‌ها اثر سترگ نویسنده‌ای –به گمانم- ژاپنی‌الاصل است. کتابی که بیش از ۴۰۰ صفحه است. اطلاع دارید که برای ورود به مقطع دکترا چندین عامل امتیاز مثبت به شمار می‌رود که یکی از آن‌ها ترجمه یا تألیف کتاب است. نامترجمی این کتاب را برداشته بود و با کم‌کیفیت‌ترین حالت ممکن ترجمه‌ای ناقص و ملغمه از این اثر منتشر کرده بود؛ آن هم نه با ناشری معتبر که با ناشری که به اصطلاح زیر‌پله‌ای نامیده می‌شود. نامترجم نامحترم گاهی یک پاراگراف و گاهی یک صفحه را کامل جا انداخته بود. این وسط چند فصل را هم ترجمه نکرده بود و از کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای اصلی که باید در فارسی بیش از ۵۰۰ صفحه می‌شد، یک کتاب‌ زشت ۲۰۰ صفحه‌ای درآورده بود. حال با این داستان به نامترجمان بپردازیم.

نامترجمان هم انواع مختلف دارند. عده‌ای در نهایت کم‌سوادی دست به ترجمه کتاب می‌زنند و امیدشان به نرم‌افزارهای ترجمه است. عده‌ای کتاب را به چند فصل تقسیم می‌کنند و سپس به دست چند ویراستار می‌سپارند و بعد از آن دست یک سرویراستار و در نهایت خودشان بازبینی می‌کنند. احتمالاً برایتان پیش ‌آمده که کتابی در آن ‌سوی مرزها امروز منتشر می‌شود و کمتر از دو ماه بعد با وجود مراحل طولانی پس از ترجمه در ایران منتشر شده است. من تا به امروز مترجمی را ندیده‌ام که روزی چهل تا پنجاه صفحه ترجمه کند؛ مگر با استفاده از نرم‌افزار که دیگر نامش ترجمه نیست. عده‌ای نامترجم دیگر هستند که در کمین کتاب‌های موفق نشسته‌اند تا آن‌ها را دوباره بازنویسی کنند و به نام خودشان از طریق ناشرانی درجه سه و زیرپله‌ای چاپ کنند. این اتفاق برای کتاب «ملت عشق» افتاد. مترجم اثر، جناب ارسلان فصیحی از بهترین‌های ادبیات ترکی است و ترجمه کتاب ملت عشق را عالی انجام داده است. پس از موفقیت کتاب، نامترجمانی بودند که اثر او را بازنویسی کردند و با تعویض چند واژه و جمله، کتاب‌سازی کردند.

نکته‌ای را فراموش نکنید: از نامترجمی به مترجمی نخواهید رسید. این‌طور نیست که گمان کنید چند کتاب اول‌تان را نامترجم‌وار به سرانجام برسانید و سپس مترجم شوید. خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج.

انواع ناشران

از یک منظر می‌توان ناشران را بر اساس نوع کتابی که تولید می‌کنند، به چند دسته تقسیم کرد. ناشران عمومی، ناشران دانشگاهی، ناشران کتاب کودک، ناشران کمک‌آموزشی. در نمایشگاه کتاب هم‌ چنین تقسیم‌بندی‌ای را می‌توانید ببینید. ناشران عمومی به آن دسته از ناشران می‌گویند که کتاب‌های متنوعی را برای عموم جامعه چاپ می‌کنند. از ادبیات و فلسفه گرفته تا علوم سیاسی. گاهی اوقات ناشران عمومی، کتاب‌های دانشگاهی هم چاپ می‌کنند؛ اما بخش زیادی از آثارشان برای عموم جامعه و در شاخه‌های گوناگون است. برای مثال از ناشران عمومی معروف می‌توان از انتشارات ققنوس، نشر نی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، نشر نو، انتشارات گوتنبرگ و بسیاری دیگر نام برد.

نوع دیگر ناشران دانشگاهی هستند. همان‌طور که از نام‌شان پیداست، زمینه تخصصی این دسته از ناشران، چاپ کتاب‌های دانشگاهی از مقطع فوق دیپلم تا دکترا است. از معروف‌ترین این ناشران می‌توان از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، آییژ، نوپردازان، نشر کتاب دانشگاهی و چند مورد دیگر نام برد. برخی ناشران این حوزه تخصصی روی یک موضوع متمرکز هستند و مثلاً فقط کتاب‌های حقوقی چاپ می‌کنند. ناشران کتاب کودک هم از تنوع نسبتاً خوبی برخوردارند و یکی از مهم‌ترین ارکان حوزه نشر و توسعه کشور به شمار می‌روند. برخلاف تصور عده‌ای، تولید کتاب کودک با محتوای استاندارد کار آسانی نیست و نیازمند دانش و توانایی و شناخت درست از کودکان است. ناشران کمک‌آموزشی هم که نیاز به توضیح بیشتر ندارد و نام قلم‌چی و گاج برای کشف نود درصد محتوای تولیدی این حوزه کافیست؛ اما ده درصد بقیه، ناشرانی همچون انتشارات فاطمی هستند که کتاب‌های علمی خوبی تولید می‌کنند و دانش‌آموزان بسیاری را با چهره واقعی علم آشنا کرده‌اند.

می‌خواهم طبقه‌بندی ناشران را از زاویه‌ای دیگر هم نشان بدهم. یک دسته از ناشران هستند که از قدیم نام‌شان سر زبان‌ها بوده و معروف بودند و هستند. مثلاً انتشارات امیرکبیر این‌گونه است. کار با این ناشران هم خوب است و هم سخت. خوب از این منظر که معروف هستند و سخت از این زاویه که بروکراسی کاری دارند، کار در نوبت می‌ماند و… . در ادبیات داستانی هم چنین است. ناشران معروفی هستند که انعطاف کمتری دارند. دسته‌ای دیگر از ناشران هستند که شبیه به کشورهای در حال توسعه‌اند. خیز برداشته‌اند که پیشرفت کنند. این دسته از ناشران انعطاف بیشتری دارند، با نوآوری بیشتری با مترجمان کار می‌کنند و کار با این دسته از ناشران تجربه خوبی است. این‌طور فکر نکنید که کتاب‌‌های این رده از ناشران از کمیت و کیفیت کمتری برخوردار است؛ بلکه برعکس این رده از ناشران بسیار کتاب‌های خوبی تولید می‌کنند.

ترجمه کتاب Origins: How the Planets, Stars, Galaxies, and the Universe Began

ترجمه کتاب Origins: How the Planets, Stars, Galaxies, and the Universe Began

دسته دیگری از ناشران هم به تعبیری درجه سه به شمار می‌روند. هر کتابی دست‌شان برسد، چاپ می‌کنند؛ یعنی هرکس می‌تواند با این ناشران کار کند. کتاب برایشان مثل سفارش کالا است. تعداد قابل توجهی ناشر درجه سه وجود دارد و تعداد قابل توجهی کتاب به این شکل منتشر می‌شود؛ اما مترجمان حرفه‌ای با چنین ناشرانی کار نمی‌کنند. من هم به خوانندگان پیشنهاد کار با چنین ناشرانی را نمی‌دهم. شاید بد نیست بدانید خارج از ایران هم چنین ناشرانی وجود دارند. اگرچه کتابی که تولید می‌کنند بسیار شکیل و زیبا و با جلد سخت و کاغذ گلاسه است؛ اما اعتبار ندارند. یک مثال از این ناشران، لمبرت است که برخی از افراد دانش-گاهی ایرانی در آنجا کتاب چاپ کرده‌اند و امتیازی گرفته‌اند و پز آن را هم داده‌اند.

در پایان می‌خواهم بگویم تمام تلاش خودتان را به‌ کار گیرید که با ناشر خوب کار کنید. یادتان باشد هر کتابی برای هر ناشری خوب نیست. دقت کنید که کتابی را که ترجمه می‌کنید، تحویل ناشری بدهید یا با ناشری مذاکره کنید که کتاب شما در حوزه کاری‌اش باشد. پیشنهاد می‌کنم کتاب‌های قبلی ناشری را که می‌خواهید با او کار کنید را بررسی کنید. نکته پایانی هم اینکه بر اساس تجربه من خودتان را به یک ناشر محدود نکنید؛ اما با ناشران خوب کار کنید.

بحث مالی ترجمه کتاب

این جمله را آویزه گوش‌تان کنید: کار نشر، کاری تجاری است؛ بنابراین یادتان باشد کار ترجمه کتاب یا تألیف کتاب، کاری صرفاً فرهنگی نیست. اگر خاطرتان باشد، پیش‌تر اشاره کردم که پول این روزها مهم است. اینکه می‌گویم کار نشر، کاری تجاری است را جدی بگیرید. همین حالا که مشغول نوشتن این مقاله هستم، در ذهنم چندین و چند مورد اختلاف‌های مالی شدید بین مترجمان و مولفان با ناشران مرور می‌شود. نه اینکه فکر کنید مترجمان تازه‌کار با ناشران درجه سه. بلکه مترجمان و نویسندگان بسیار معروف و مشهور و ناشران درجه یک که خیلی‌ها آرزوی کار با آن‌ها را دارند. بگذارید کمی صریح‌تر بگویم. انتشارات نوعی بنگاه است. تا چند دهه قبل هم پیشوند بنگاه را برخی از ناشران داشتند. نمی‌خواهم ذهن‌تان را بدبین کنم؛ بلکه قصد دارم به شما بگویم حرفه‌ای برخورد کنید. هم در کار ترجمه دقت کنید هم در انتخاب ناشر ریزبین باشید و هم بدانید که در حال انجام کار فرهنگی‌ای هستید که ابعاد مالی هم دارد.

قرارداد ترجمه کتاب

از یک منظر قراردادهایی که بین مترجم یا مولف با ناشر بسته می‌شود، دو نوع کلی است. یا درصدی هستند یا خرید قطعی.

قرارداد درصدی

قرارداد درصدی این‌گونه است که شما به عنوان مترجم یا مولف با ناشر قراردادی می‌بندید و طی آن ناشر به شما درصدی از قیمت پشت جلد کتاب را به عنوان حق‌الترجمه یا حق‌التألیف پرداخت می‌کند. اصولا حق‌التألیف از حق‌الترجمه کمی بیشتر است؛ اما موارد خاص هم وجود دارد. قاعده محاسبه هم این‌گونه است: قیمت کتاب ضرب در تیراژ کتاب ضرب در درصدی که تعیین شده است. مثلاً اگر قیمت کتاب ۳۰ هزار تومان باشد و تیراژ کتاب در چاپ اول ۱۰۰۰ نسخه باشد و قرارداد شما ۱۰ درصد باشد، پولی که برای چاپ اول دریافت می‌کنید، ۳ میلیون تومان است. در این حالت کتاب هر بار تجدید چاپ شود، به شما پولی تعلق خواهد گرفت. ممکن است ناشر به شما بگوید که به خاطر هزینه‌های تولید کتاب در چاپ اول به شما درصد کمتری تعلق بگیرد و از چاپ‌های بعد بیشتر شود. من چنین چیزی را توصیه نمی‌کنم؛ اما بنا به شرایط و مصالح افراد می‌توان پذیرفت. ممکن است به شما بگویند که درصد را از ۱۰ به ۵ تغییر دهیم اما تیراژ کتاب را دو برابر کنیم. چنین چیزی را نپذیرید؛ چون ممکن است ناشر در قرارداد بندی داشته باشد که با وجود قید تیراژ کتاب، در تصمیم‌گیری نهایی برای تعداد تیراژ که تابعی از زمان و مکان و شرایط اقتصادی است، تیراژ را کمتر بزند و به شما همان ۵ درصد حق‌الترجمه را پرداخت کند.

قرارداد خرید قطعی

نوع دیگر قرارداد بین مترجم و ناشر، خرید قطعی است؛ یعنی ناشر، ترجمه کتاب را به طور کامل با مبلغی برای همیشه از شما می‌خرد و پول شما را پرداخت می‌کند. ممکن است این حالت وسوسه‌کننده باشد؛ اما به این موضوع هم فکر کنید که اگر کتاب شما به چاپ‌های بعدی برسد، چیزی به شما تعلق نخواهد گرفت. درباره مبلغ خرید قطعی هم توافق طرفین است؛ اما دو نکته را لحاظ کنید: ابتدا درباره کیفیت کار خود واقع‌بین باشید و قیمت به دور از عرف ندهید. مراقب باشید حقوق مالی شما هم تضییع نشود. می‌پرسید چطور؟ جواب ساده است: ناشر می‌گوید برایش صرفه اقتصادی ندارد و کار شما کم‌اهمیت است و برای رضای خدا چاپ می‌کند و از قبیل حرف‌ها.

مهم‌ترین نکته‌ای که قصد دارم درباره قراردادها بگویم، این است که وقتی پای امضای قرارداد می‌روید، حتی اگر ناشر برادر یا فرزندتان است، مفاد قرارداد را با دقت بخوانید و هرچه را متوجه نمی‌شوید، بپرسید.

ترجمه کتاب Secret Lives of Ants

ترجمه کتاب Secret Lives of Ants

انواع دعواهای حوزه نشر کتاب

دعوا در حوزه نشر، سوهان روح و اعصاب است. دعوا نمک کار ترجمه و تألیف نیست؛ بلکه عامل پسرفت و دلخوری و افسردگی است؛ بنابراین تا حد ممکن طوری عمل کنید که کارتان با ناشر به دعوا نرسد؛ اما سر چه چیزهایی ممکن است دعوا رخ دهد؟

دعوا می‌‌تواند سر مسائل مالی باشد. تا به امروز انواع اختلاف‌های مالی را شاهد بوده‌ام. بخش عمده‌ای از آن به خاطر ناشفاف بودن قرارداد است؛ اما بخشی هم به دلیل عدم تعهد به قرارداد. یا ناشر پول را نمی‌دهد یا مترجم و مولف پیش‌پرداختی دریافت کرده و کار را تحویل نداده است. پیشنهاد من این است که تا کار را تمام نکرده‌اید، پولی دریافت نکنید.

دعوا می‌تواند سر تیراژ باشد که ناشر برخلاف قرارداد، کمتر یا بیشتر چاپ کند و اگر بیشتر چاپ کرد، در شناسنامه کتاب آن را کمتر بزند. دعوا می‌تواند سر طرح جلد و صفحه‌آرایی یا سر دست بردن ناشر در متن باشد. این مورد آخر سر من آمده است و ناشر بدون اطلاع من پاراگرافی را حذف کرد. چرا؟ چون ناشر از نیچه خوشش می‌آمد و دوست نداشت از او انتقادی صورت گیرد. دعوا می‌تواند سر این باشد که ناشر کتاب را به چاپ بعد نمی‌رساند. دعوا می‌تواند سر این باشد که مترجم یا مولف معتقد است کارش عالی است و ناشر می‌گوید طبل توخالی است. دعوا حتی می‌تواند سر رسم‌الخط باشد و نوع فونتی که برای چاپ کتاب استفاده می‌شود. دعوا می‌تواند بر سر اختلاف مترجم یا مولف با ویراستار ناشر باشد. دعوا می‌تواند بر سر چاپ کتاب بعد از سانسور وزارت ارشاد باشد. دعوا می‌تواند سر خیلی چیزها باشد؛ اما مهم‌ترین نکته، مدیریت دعوا و آداب دعوا است. خلاصه کلام اینکه اخلاق و هوشمندی را در دعوا رعایت کنید.

راه‌حل‌های اختلاف‌ بین مترجم و ناشر

اجازه دهید قبل از بیان راه‌حل‌های اختلاف‌های بین مترجم و ناشر، راز اساسی حل اختلاف‌ها را خدمت‌تان بگویم: مذاکره کنید و باز هم مذاکره کنید. در واقع بهینه‌ترین راه مذاکره است و اگر مذاکره جواب نداد، وارد راه‌حل‌های دیگر بشوید.

یک راه‌حل این است که به متن قراردادی که امضا کرده‌اید، مراجعه کنید و با مذاکره اختلاف خود و ناشر را حل کنید. حواس‌تان باشد که در بیش از ۹۰ درصد مواقع شما ناچار هستید به قلمرو ناشر یعنی دفتر نشر او مراجعه کنید. اگر با مذاکره توانستید مشکل را حل کنید که عالی است. اگر نتوانستید، مطابق با بیشتر قراردادهای تألیف و ترجمه، بندی وجود دارد که اختلاف‌ها به یک شخص مرضی‌الطرفین ارجاع می‌شود که در کل بندی مبهم است. تأکید می‌کنم یادتان باشد چه چیزی را امضا می‌کنید؛ چون به هنگام دعوا بسیار به آن استناد خواهد شد. راه‌حل دیگر وکیل است. شما می‌توانید به طور رسمی از ناشری شکایت کنید و وکیل اختیار کنید. فقط یادتان باشد کار در مراجع قضایی ایران اعصاب پولادین و صبر ایوب و عمر نوح می‌خواهد؛ بنابراین سعی کنید خودتان یا ریش‌سفیدی با مذاکره مشکل را حل کند.

یک راه‌حل دیگر این است که می‌توانید با ناشرتان فسخ قرارداد کنید. راهی ایمن و محترمانه. چند ماه پیش من برای یکی از کتاب‌هایم با ناشر فسخ قرارداد کردم. بسیار هم دوستانه و محترمانه. حتی دو سال قبل با همین ناشر کتابی را چاپ کرده بودم که بسیار هم موفق بود. اختلاف ما بر سر مقدمه‌ای طولانی بود که برای کتابم نوشته بودم. ناشر با طولانی بودن آن و نیز جان کلام من موافق نبود. دوستانه و محترمانه فسخ قرارداد کردیم و همین امشب که در حال تایپ این نوشته هستم، طرح جلد کتاب با ناشری دیگر طراحی شده است و روانه اخذ مجوز شده است. من حتی در مقدمه کتابم از ناشر قبلی هم تشکر کرده‌ام. چرا؟ چون ممکن است باز هم با هم رودررو شویم و بخواهیم کار کنیم.

راه‌حل دیگری که می‌توانید پیش بگیرید، مراجعه به صنف ناشران است. اگر ناشر شما تخلفی مرتکب شده باشد، می‌توانید به آنجا مراجعه کنید. ممکن است برایتان چراغی سوسوزن روشن شود.
راه‌حل‌های دیگر همگی منوط به نوع اختلاف هستند؛ اما یادتان باشد آداب دعوا را رعایت کنید. چنان دعوا کنید که خوش‌نام بمانید و بدانید که تمام کردن هوشمندانه دعوا، نشانه خرد است.

جنگ اول و صلح آخر

احتمالاً شنیده‌اید که از قدیم می‌گویند جنگ اول به (بهتر) ز صلح آخر. شما هم این‌گونه باشید. وقتی می‌خواهید قرارداد ببندید، همان اول خواسته‌ها و ابهام‌هایتان را بگویید. نگذارید چیزی بماند. اول کار به توافق نرسید بهتر است تا اینکه آخر کار با دعوا و دلخوری به توافق برسید. یادتان باشد مسئول امضایی هستید که می‌کنید. یک نکته دیگر را هم بگویم: اگر می‌خواهید برای ترجمه یا تألیف کتاب با کسی دیگر همکاری کنید، باز هم همان اول شفاف باشید. اختلاف نظرها را اول کار حل کنید بهتر است تا اینکه آخر کار تن به مصالحه اجباری بدهید. معمولاً شروع کار و قرارومدار مثل ماه‌عسل است و همه چیز عالی به نظر می‌رسد؛ اما در روند کار سختی‌ها نمایان می‌شود؛ بنابراین جنگ اول را برای محکم‌کاری روزهای سخت و متوقف نشدن پروژه انجام دهید و به صلح آخر امید نداشته باشید.

ترجمه کتاب Quantum Field Theory

ترجمه کتاب Quantum Field Theory

قراردادهای ترکمانچای

اجازه دهید قبل از اینکه درباره قراردادهای ترکمانچای توضیح دهم، یک نکته تاریخی را یادآور شوم. در ذهن عموم مردم ایران قرارداد ترکمانچای ننگین است؛ اما برخی متخصصان تاریخ ایران بر این باور هستند که ترکمانچای هرچند بر ایرانیان گران آمد، زنگ بیداری بود و خبر از عقب ماندن از قافله صنعت در جهان برای ایران داشت. علاوه بر آن اگر چه به بهای سنگین، اما به جنگی پایان داد که شکست ایران هر روز بیش از دیروز نمایان‌تر بود. به ‌هر حال این هم نظری است در میان دیدگاه‌های تاریخی؛ اما من در اینجا قرارداد ترکمانچای را به همان معنای عوام و عموم آن می‌گیرم: قرارداد ننگین ترکمانچای. مهم‌ترین قراردادهای ترکمانچای حول مسائل مالی است؛ یعنی ناشر به شما پولی پرداخت نمی‌کند یا بسیار کمتر از عرف و یا کمتر از ارزش واقعی اثر شما پرداخت می‌کند. بهانه‌های مختلفی هم برای این کار وجود دارد. یکی می‌گوید وضع نشر خراب است و پولی درنمی‌آید. یکی شما را در رودربایستی می‌گذارد که اصلاً برای کار فرهنگی، توقع پول داشتن امری نکوهیده است. دیگری می‌گوید تازه‌کار هستید و گمنام؛ همین‌که کتاب‌تان را چاپ می‌کنیم، بروید خدایتان را شکر کنید. تمام این‌ها در بستر قراردادی است که امضا می‌کنید.

اجازه دهید برایتان چند داستان تعریف کنم. یکی از دوستانم با ناشری خیلی خوب، ناشری که من هم با آن کار کرده‌ام، کتابی چاپ کرد که به خاطر نخواندن بندهای قرارداد، عملاً حق‌الزحمه‌اش صفر درصد شد. دوست دیگری دارم که ناشر بدون اجازه‌اش نام کس دیگری را گنجانده بود؛ البته هرچه ناشری که با آن کار می‌کنید، شفاف‌تر و معروف‌تر و شناسنامه‌دارتر باشد، احتمال چنین مشکلاتی کم می‌شود. از سوی دیگر حتی ناشرانی هستند که تاخیر در تحویل یک اثر را تحمل می‌کنند و شرایط مترجم و مشکلات روزگار را به ‌خوبی می‌فهمند. درسی که از این بخش می‌توانید بگیرید، این است که سراغ ناشران غیرحرفه‌ای نروید و زیر بار قراردادهای ترکمانچای از هر نوع اصلاً نروید. کار خوب ارائه کنید و با ناشران خوب کار کنید.

از سانفرانسیسکو تا گوانتانامو؛ ملاقات با ناشر

ملاقات با یک ناشر می‌تواند دامنه وسیعی داشته باشد. از سانفرانسیسکو تا گوانتانامو. سانفرانسیسکو استعاره از این است که ملاقات شما با ناشر عالی پیش برود. همه چیز محترمانه و مؤدبانه باشد. به توافق برسید و کار کتابی را شروع کنید یا قراردادی منعقد کنید. وقتی از دفتر ناشر خارج می‌شوید، خوشحال هستید و پر از انرژی. من بارها چنین چیزی را تجربه کرده‌ام.

روی دیگر سکه این است که ملاقات شما با ناشر بسیار بد باشد. یادم می‌آید روزی برای صحبت با یکی از ناشران معروف به دفترشان مراجعه کردم و منشی‌شان گفت که نه وقت ملاقات دارند و نه علاقه‌ای به ملاقات! رفتارشان آن‌قدر بی‌ادبانه بود که حتی پس از گذشت ۶ سال هنوز هم فراموش نکرده‌ام. ممکن است ناشر شما را ترور شخصیت کند و یا کارتان را سخیف نشان دهد که اگر هم چاپ کند، از سر دلسوزی است.

از منظر دیگری هم ببینیم: ممکن است مولف یا مترجم رفتاری بسیار خوب داشته باشد یا رفتاری ناشایست نشان دهد. در واقع هر دو طرف ماجرا می‌توانند برای طرف دیگر سانفرانسیسکو یا گوانتانامو را تداعی کنند. شما سعی کنید همیشه رفتار سانفرانسیسکویی داشته باشید؛ حتی اگر به توافق نرسید یا رفتاری شما را آزار دهد. در چنین شرایطی جروبحث نکنید؛ بلکه خداحافظی کنید و در پی ناشری دیگر و فرصتی دیگر باشید.

انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه

روزی را تصور کنید که نشسته‌اید پشت کامپیوتر و در حال گشت و گذار در سایت آمازون هستید. تنوعی از کتاب‌ها پیش چشم شما رژه می‌رود. یا مثلاً در حال گردش در سایت‌های ناشران نامور خارجی هستید و انواع کتاب‌های پرفروش و کتاب‌های برنده جایزه و کتاب‌های نویسندگان نامور را می‌بینید. دلتان می‌خواهد همه کتاب‌ها را ترجمه کنید. دوست دارید نام شما کنار نام نویسندگان بدرخشد. اینجا همان جای خطرناک است. جایی شبیه به میدان مین.

شما باید از میان صدها کتاب خوب یک کتاب مناسب را انتخاب و شروع کنید. کتاب خوب برای شما. کتاب متناسب شما. برای انتخاب کتاب مناسب باید چند نکته را مد نظر داشته باشید. نخست اینکه درباره موضوع کتابی که می‌خواهید انتخاب کنید و دست به ترجمه بزنید، باید دانش کافی داشته باشید. اگر از فیزیک کوانتومی هیچ سررشته‌ای ندارید، اگر هیچ زمینه‌ای از ادبیات آمریکای لاتین ندارید و بسیاری اگرهای دیگر، دنبال ترجمه کتاب در این زمینه‌ها نباشید.

ترجمه کتاب Physics in Minutes

ترجمه کتاب Physics in Minutes

برای انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه پس ‌از اینکه مطمئن شدید دانش کافی را دارید، چندین کتاب را انتخاب کنید. بعد حسابی کتاب‌ها را بررسی کنید تا بتوانید یکی را بردارید و ترجمه کنید. حواستان باشد در انتخاب کتاب به اعتبار ناشر اصلی کتاب توجه کنید. حتماً نویسنده کتاب را بررسی کنید؛ اما مهم‌ترین کاری که باید انجام دهید، این است که یکبار با دقت کتابی که قصد ترجمه‌اش را دارید، با دقت بخوانید. خلاصه بگویم: در انتخاب کتاب، به توانایی خودتان، به وقتی که قصد دارید صرف کنید، به اعتبار ناشر اصلی و اعتبار نویسنده کتاب توجه کنید.

اینجا ایران است!

احتمالاً جمله «اینجا ایران است» را زیاد شنیده‌اید؛ به‌ویژه این روزها که دچار آشوبناکی اقتصادی هستیم. درباره ترجمه کتاب هم فراموش نکنید اینجا ایران است؛ یعنی شما در حال کار در ایران هستید. باید نیازمندی‌های ایران را بشناسید. باید مخاطب ایرانی را بشناسید. حواستان باشد که کتاب را بناست ایرانی‌ها بخوانند. خوب سبک و سنگین کنید که کتابی را که انتخاب کرده‌اید، آیا واقعاً به درد جامعه ایران می‌خورد؟ آیا در ایران واقعاً مخاطب خواهد داشت؟ ممکن است کتابی بسیار خوب باشد اما به درد ایران نخورد.

بگذارید با یک مثال بگویم. فرض کنید شما پژوهشگر نانوتکنولوژی هستید و دلتان می‌خواهد کتابی در این زمینه ترجمه کنید. بعد از کلی گشتن، کتابی را پیدا کرده‌اید که به نظر شما عالی است. کتاب ۸۰۰ صفحه است و بسیار تخصصی. حتی ممکن است همکاران شما در پژوهشکده‌ای که کار می‌کنید، تشویق‌تان کنند که ترجمه این کتاب کاری بزرگ و ارزش‌مند است. فضای حبابی‌ای که شما در آن به سر می‌برید، این‌گونه است که ترغیب‌تان می‌کند به ترجمه؛ اما اینجا همان‌ جایی است که باید از آرمان‌گرایی به واقع‌گرایی روی بیاورید. با خودتان فکر کنید چند نفر در ایران نانوتکنولوژی می‌خوانند؟ چند نفرشان مشتاق خواندن کتابی ۸۰۰ صفحه‌ای هستند؟ این کتاب به درد چند نفر در ایران می‌خورد؟ قیمت کتاب چقدر خواهد شد؟ آیا کسانی که سواد خواندن این کتاب را دارند، ترجیح می‌دهند نسخه اصلی و انگلیسی آن را بخوانند یا ترجمه فارسی را؟ این نقطه همان ‌جایی است که من نامش را گذاشته‌ام «اینجا ایران است». همین حالا می‌توانم ده‌ها کتاب را نام ببرم که درجه یک و عالی هستند، ترجمه خوبی هم دارند؛ اما مناسب جامعه ایران نبودند. نتیجه آن شد که ناشر از چاپ پشیمان است و مترجم سرخورده شده است و دیگر تمایلی به کار ندارد. در انتخاب کتاب برای ترجمه بیش از هر چیز بازار هدف و مخاطب خود را بشناسید. کتاب باید خریده شود و باید در جایی که چاپ می‌شود، خریدار داشته باشد. جان کلام اینکه کتاب خوب مناسب ایران را ترجمه کنید.

در وزن خودتان کشتی بگیرید!

حتماً دیده‌اید که کشتی‌گیرها قبل از رفتن روی تشک وزن‌کشی می‌کنند. ترجمه کتاب هم این‌گونه است. شما با تمام علاقه‌ای که به کتاب انتخابی‌تان دارید، در حقیقت با کتابی که در دست دارید، کشتی خواهید گرفت. سعی کنید کتاب در وزن خودتان باشد. هیچ کشتی‌گیری هر چند ماهر نمی‌تواند با کشتی‌گیری ۲۰ کیلو سنگین‌تر از خودش کشتی بگیرد و برنده شود. کتابی را انتخاب کنید که بتوانید از عهده ترجمه و چالش‌های پیش روی آن برآیید. انتخاب اشتباه می‌تواند وقت و اعصاب شما را هدر دهد و می‌تواند شما را با خاطره‌ای بد از ترجمه کتاب برای همیشه به حاشیه ببرد. به‌ جای اینکه کتابی سخت و سنگین را انتخاب کنید و در ترجمه‌اش ناکام باشید، روندی را برای خودتان تعریف کنید که طی چند سال به سطحی از دانش برسید که از عهده ترجمه کتاب‌های سخت‌تر و سنگین‌تر برآیید. یادتان باشد سنگ بزرگ‌تر از توان برداشتن، نشانه نزدن است.

صبوری در سپهر لاجوردی

«صبوری در سپهر لاجوردی» عنوان کتابی است از یکی از نامورترین اخترفیزیک‌دانان هسته‌ای جهان، هوبرت ریوز. عنوان کتاب را از او وام گرفته‌ام تا نکته مهمی را بگویم. در کار ترجمه یا تألیف کتاب صبور باشید. صبوری و حوصله به خرج دادن بخش مهمی از کیفیت و زیبایی کار است. هر چیزی سریع باشد، ایرادهای بیشتری خواهد داشت. پیشنهاد من این است که وارد کارهای فشرده رقابتی برای ترجمه کتاب نشوید. کتاب‌هایی مثل خاطرات میشل اوباما و جان بولتون که خیلی زود ترجمه ‌شده‌اند و توسط چند ناشر منتشر شده‌اند، در ترجمه همه آن‌ها عجله و شتاب‌زدگی دیده می‌شود. گاهی لازم است برای فهمیدن پاراگرافی چند ساعت را به چرخیدن در دانشنامه‌های اینترنتی صرف کنید. گاهی لازم است کار را متوقف کنید تا واژه‌ها به ذهنتان خطور کنند. گاهی باید از کار فاصله بگیرید. گاهی واقعاً نیاز دارید حسابی فکر کنید و بعد بنویسید. بعد از ترجمه لازم است چند دور کار را بررسی کنید و تمام این‌ها صبوری نیاز دارد. دنیای ترجمه به زیبایی سپهر لاجوردی است و برای غوطه‌ور شدن در زیبایی آن و تولید محصولی زیبا به صبوری نیاز دارید.

فراموش نکنید که حتی شرایط روحی شما در جمله‌بندی و انتخاب واژگان تاثیر دارد. زمانی که غمگین هستید، واژه‌ها برایتان معنایی متفاوت از زمانی دارند که خوشحالید. این در حالی است که ترجمه باید یک‌دست باشد. یادتان باشد که استرس و شتاب‌زدگی شما در ترجمه، در نهایت در کتاب هم مشهود خواهد بود؛ بنابراین صبوری پیشه کنید. در حین ترجمه یا تالیف یک کتاب گاهی وقت‌ها ممکن است از کاری که شروع کرده‌اید، پشیمان شوید و برای مدتی آن را کنار بگذارید. حتی ممکن است زمان‌هایی حال‌تان از کتاب به هم بخورد. کار تالیف یا ترجمه کتاب سختی‌های خودش را دارد. پست موانع و سختی‌های نوشتن کتاب چیست؟ را بخوانید.

کتاب The New York Times Book of Mathematics

کتاب The New York Times Book of Mathematics

ناز ناشران

ممکن است ناشری که با او قصد کار دارید، برای چاپ کتاب‌تان ناز کند. ناز کردن یعنی منت گذاشتن بر سر شما که کتاب‌تان چنگی به دل نمی‌زند؛ اما حالا از سر رفاقت و دوستی یا از سر اینکه دست شما را بگیرند، کتاب را چاپ می‌کنند؛ البته از طرف دیگر باید منصف بود. اگر ناشری در این اوضاع‌ و احوال اقتصادی بگوید از بازگشت سرمایه‌اش با چاپ کتاب شما بیمناک است، حق با اوست. هزینه‌های تولید کتاب سرسام‌آور شده است و آهنگ فروش کتاب بسیار کند. این موضوع را به حساب ناز ناشران نگذارید؛ اما اگر دیدید کتابی که ترجمه کرده‌اید، خوب است و بازار فروش دارد ولی ناشر با منت می‌خواهد چاپ کند، بدانید که ناز می‌کند. اساساً ناشر خیلی بیش از مترجم و مولف به بخش اقتصادی کار فکر می‌کند چون هم هزینه بیشتری می‌کند هم سود بیشتری می‌برد و هم ضرر بیشتری متحمل می‌شود؛ پس بدانید وقتی ناشری می‌خواهد کارتان را چاپ کند، حساب ‌و کتاب اقتصادی‌اش را انجام داده است. اگر دیدید ناشر ناز می‌کند اما قصد اجحاف ندارد و همه چیر شسته‌ورفته است و قرارداد عاقلانه و عادلانه است، نازش را بخرید و بگذارید کتاب چاپ شود.

مراحل ترجمه کتاب

اجازه دهید مراحل ترجمه کتاب را با یک ناشر استاندارد توضیح دهم.

انتخاب کتاب مناسب

اولین گام در ترجمه کتاب، انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه است؛ پس شما ابتدا کتابی را طبق روندی که بالا توضیح دادم، برای ترجمه انتخاب می‌کنید.

پیدا کردن ناشر سرمایه‌گذار

مرحله بعدی بعد از انتخاب کتاب، پیدا کردن ناشری است که حاضر شود با سرمایه خودش کتاب شما را بعد از آماده‌سازی، چاپ و منتشر کند. بدیهی است که می‌توانید به دلایلی مانند عجله داشتن، کل هزینه‌های چاپ کتاب را خودتان بدهید. برای پیدا کردن ناشر سرمایه‌گذار معمولاً باید حدود ۲۵ درصد کتاب را ترجمه و تایپ کنید و به همراه یک پروپوزال خوب که شامل جامعه هدف، دلایل ترجمه کتاب، دلایل موفقیت کتاب و… را به ناشران مرتبط با موضوع کتاب نشان بدهید و آن‌ها را به سرمایه‌گذاری ترغیب کنید. این مرحله شاید سخت‌ترین مرحله ترجمه کتاب باشد؛ پس ناامید نشوید و تمام تلاش‌تان را بکنید.

اجازه از ناشر خارجی برای ترجمه کتاب

این مرحله گاهی جایش با مرحله قبلی عوض می‌شود یا به طور همزمان پیش می‌رود. در کشورهایی که قانون کپی‌رایت در آن‌ها به درستی اجرا می‌شود، اگر فردی بخواهد یک کتاب خارجی را ترجمه کند، ابتدا در مورد کتابی که قصد ترجمه آن را دارد، با یک ناشر محلی صحبت می‌کند و موافقت اولیه را می‌گیرد؛ سپس آن ناشر با ناشر خارجی کتاب وارد مذاکره می‌شود و روی قیمت، تیراژ کتاب و مسائل دیگر به توافق می‌رسند و بعد از آن است که مترجم شروع به ترجمه کتاب می‌کند. به عبارت دیگر ابتدا از ناشر اجازه می‌گیرند و بعد از پرداخت حق امتیاز کتاب، کار شروع می‌شود؛ اما در ایران در بیشتر موارد اجازه‌ای از ناشر گرفته نمی‌شود و ناشر آن کتاب حتی روحش هم از ترجمه کتابش خبر ندارد. در این حالت، اگر نویسنده کتاب، مترجم یا ناشر ایرانی یا خارجی، سرشناس نباشند، در بیشتر مواقع، خبر آن به گوش نویسنده یا ناشر خارجی نمی‌رسد؛ اما اگر یک یا چند مورد از این موارد، شناخته‌شده باشند، به لطف اینترنت، نویسنده و ناشر خارجی باخبر می‌شوند و اینجاست که پرونده‌مان در نقض قانون کپی‌رایت‌ سنگین‌تر می‌شود. درست است که به دلیل امضا نکردن کنوانسیون بِرن از طرف ایران، نویسنده و ناشر نمی‌توانند مترجم و ناشر ایرانی را تحت پیگرد قانونی قرار دهند، اما قبول کنیم این کار وجهه بین‌المللی ایران را در عرصه فرهنگ تضعیف می‌کند.

به دلیل علاقه بسیار زیادی که به حروف‌چینی و صفحه‌آرایی دارم و همچنین به خاطر انتشار ۲ کتاب خودم، با بعضی از ناشران دانشگاهی سر و کار داشته‌ام. متاسفانه بارها دیده‌ام که مترجم و ناشر نه تنها اجازه‌ای از ناشر خارجی نمی‌گیرند، بلکه حتی زحمت خریدن یک نسخه اصلی از کتاب را هم به خودشان نمی‌دهند؛ یعنی کتاب را از سایت‌های غیرقانونی دانلود کتاب، دانلود می‌کنند و بدون هیچ کار اضافه‌ای شروع به ترجمه آن می‌کنند.

دلیلی که مترجمان و ناشران ایرانی برای اجازه نگرفتن از ناشر خارجی دارند، این است که می‌گویند ناشر خارجی، قیمت بالایی را درخواست می‌کند و به خاطر همین، ترجمه کتاب، صرف نمی‌کند. درست است که این وضعیت در مورد بعضی از کتاب‌ها، صدق می‌کند؛ اما خوشبختانه همیشه این‌طور نیست. بگذارید تجربه خودم از تماس با یک ناشر خارجی را برای‌تان بازگو کنم:

چند وقت پیش یکی از دوستان بسیار عزیزم من را با کتاب THE NUMBER DEVIL آشنا کرد و یک جلد از آن را به من هدیه داد و تشویقم کرد که اگر وقت دارم، کتاب را به فارسی ترجمه کنم. این کتاب توسط یک نویسنده بسیار سرشناس آلمانی به نام Hans Magnus Enzensberger نوشته شده و زمانی در اروپا پرفروش‌ترین (Best Seller) کتاب بوده است و تا آن زمان به ۲۲ زبان زنده دنیا ترجمه شده بود.

کتاب The number devil

کتاب The number devil

بعد از خواندن کتاب برای ترجمه آن به فارسی خیلی علاقه‌مند شدم و بنابراین برای گرفتن اجازه ترجمه کتاب با ناشر آلمانی کتاب تماس گرفتم. ابتدا ای‌میل زیر را دریافت کردم:

Dear Vahid Damanafshan,
Mrs. Foo forwarded your mail to me as I’m in charge of the Children’s books list at HANSER.
I’m pleased to hear that you are interested in translating DER ZAHLENTEUFEL (THE NUMBER DEVIL) by H.M. Enzensberger from German to Persian.
However we do not grant translation rights to translators directly, but only to Publishers. Further to this, we only allow to publish the text together with the coloured illustrations. Perhaps you can contact some educational publishers in order to convince them, to publish the book?
All best wishes,
Bar

همان‌طور که می‌بینید، در ای‌میل گفته شده است که «ما به طور مستقیم به مترجمان اجازه ترجمه نمی‌دهیم؛ بلکه طرف ما، ناشران هستند» که کاملاً بدیهی است؛ اما با این حال در ای‌میل بعدی از آن‌ها خواستم که قیمت تقریبی برای دادن اجازه ترجمه را اعلام کنند:

Dear Vahid,
The license fee depends on the conditions, on the number of printed copies and the retail price. I assume between 300 and 500 Euro…. But I have to know first the details…
The CD of the printing data costs 190,- Euro plus courier costs.
At least we are open to discuss the terms depending on the conditions.
All best wishes,
Jack

همان‌طور که می‌بیند، قیمت ۳۰۰-۵۰۰ یورو برای آن زمان قیمت زیادی نبود و هر کسی می‌توانست از عهده‌اش بر بیاید و لذا با وجدان راحت شروع به ترجمه کند. علاوه بر این در ای‌میل نوشته شده است که یک سی‌دی حاوی تمام شکل‌های کتاب را هم در اختیارم می‌گذارند که بسیار به کارم می‌آمد؛ زیرا اگر دقت کرده باشید، بیشتر کتاب‌های ترجمه شده به فارسی چون بدون اجازه از ناشر ترجمه شده‌اند و طبیعتاً شکل‌ها و عکس‌های کتاب را از خود ناشر نگرفته‌اند، شکل‌ها، عکس‌ها و نمودارهایش همگی اسکن‌شده هستند که در بیشتر موارد دارای کیفیت بسیار پایین بوده و گاهی اصلاً قابل استفاده نیستند. اگر دوست دارید بیشتر با این کتاب آشنا بشوید، پست معرفی کتاب: جن اعداد را ببینید.

صفحه‌ای از کتاب The number devil

صفحه‌ای از کتاب The number devil

خلاصه آنکه اگر قصد ترجمه کتابی دارید، بهتر است قبل از شروع به کار، با ناشر کتاب، تماس بگیرید و موافقتش را جلب کنید. در این حالت، هم شرط ادب و اخلاق را رعایت کرده‌اید و هم با وجدان راحت، یک اثر فرهنگی پاک را به دیگران هدیه می‌دهید. پیشنهاد می‌کنم قبل از فرستادن ای‌میل به ناشر خارجی، راهنمای نوشتن ای‌میل رسمی را ببینید. اولین برخورد شما با ناشر خارجی، اولین ای‌میل شما است؛ پس در نوشتن آن بسیار دقت کنید.

تحویل فایل نهایی کتاب به ناشر

بعد از توافق با ناشر ایرانی و گرفتن اجازه از ناشر خارجی، باید باقیمانده کتاب را ترجمه و تایپ کنید و به ناشر ایرانی تحویل دهید. تقریباً همه ناشران، فایل حروف‌چینی‌شده و آماده قبول می‌کنند؛ هر چند بعضی از ناشران معتبر خودشان حروف‌چین، گرافیست، ویراستار و صفحه‌آرا دارند. سپس ناشر نسخه ویرایش‌شده را به شما می‌دهد تا چک کنید. بعد از این مرحله، کتاب صفحه‌آرایی می‌شود و یک‌بار دیگر کار را چک خواهید کرد.

اخذ شابک و فیپا از کتابخانه ملی

در این مرحله ناشر، شابک کتاب (همان عدد ۱۳ رقمی داخل شناسنامه و پشت جلد کتاب) را دریافت می‌کند که یک عدد منحصربه‌فرد برای هر کتاب است. سپس کتاب را به سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران می‌فرستد تا فیپا (همان کادر مستطیلی ابتدای کتاب‌ها که مشخصات کتاب در آن نوشته شده است) بگیرد. از این مرحله به بعد است که مشخصات کتاب، آنلاین می‌شود و برای همه از طریق سایت کتابخانه ملی در دسترس قرار می‌گیرد و دیگران می‌توانند ببینند که کتاب در حال ترجمه شدن است.

اخذ مجوز از اداره ارشاد

یکی دیگر از مراحل ترجمه کتاب، اخذ مجوز از اداره ارشاد است. در این مرحله ناشر نسخه نهایی کتاب را برای بررسی مواردی که خودتان بهتر می‌دانید، به اداره ارشاد استان می‌فرستد. اگر مجوز گرفت که عالی است اما ممکن است وزارت ارشاد بخواهد بخشی را یا واژگانی را سانسور کنید یا تغییر دهید. اینجا جای چانه زدن نیست. هیچ راهی ندارید مگر اطاعت از دستور. اگر کتاب، علمی و تخصصی باشد، مشکلی در این مرحله به وجود نمی‌آید.

طراحی جلد کتاب

مرحله بعدی، طراحی جلد کتاب است. اصولاً طرح جلد بر عهده ناشر است؛ اما می‌تواند با شما هم مشورت کند. اگر کتابی که ترجمه می‌کنید، تخصصی است، حتماً به ناشر بگویید طرح جلد را با شما چک کند. مبادا برای یک کتاب فیزیک هسته‌ای، عکس مخزن یک نیروگاه گازی را استفاده کند و اشتباه‌هایی از این دست. یک طرح جلد خوب می‌تواند در فروش کتاب موثر باشد.

بستن قرارداد با چاپخانه و چاپ کتاب

خان آخر ترجمه کتاب، بستن قرارداد با چاپخانه توسط ناشر و چاپ کتاب است. در این مرحله ناشر روی مواردی مانند جنس کاغذ و جلد، قیمت و… با چاپخانه به توافق می‌رسد و کتاب زیر چاپ می‌رود.
تک‌تک این مراحل کلی ریزه‌کاری دارد که از بیان آن خودداری می‌کنم. اما دو نکته را لازم است بدانید. یکی اینکه با امور کلی مراحل چاپ آشنا شوید و دیگر اینکه بدانید هر مرحله کلی زمان می‌برد و کاری نسبتاً فرسایشی است؛ پس صبور باشید. در حوزه نشر پول واقعاً زیر سنگ است. اگر صاف و پوست‌کنده بگویم که بالاتر هم چند باری اشاره کردم، راه ترجمه و تألیف کتاب راهی دیربازده است. اگر کسب درآمد برایتان از اولویت‌ها به شمار می‌رود، اینجا جای خوبی نیست؛ اما اگر دغدغه مالی ندارید، جای خوبی برای پریدن به قله آرزوها است.

ترجمه کتاب Taxicab Geometry: An Adventure in Non-Euclidean Geometry

ترجمه کتاب Taxicab Geometry: An Adventure in Non-Euclidean Geometry

ناگفته‌های حوزه نشر کتاب

مسائل غیراخلاقی

آیا در این حوزه هم مسائل غیراخلاقی و پیشنهادهای بی‌شرمانه وجود دارد؟ بله وجود دارد. مثل هر جای دیگری؛ اما شاید از خیلی جاهای دیگر بسیار کمتر باشد. با رعایت اصول اخلاقی و داشتن حد و مرز، امنیت روانی و جنسی خودتان و دیگران را به مخاطره نیندازید. با رفتار حرفه‌ای مشکلی پیدا نخواهید کرد و اگر هم احیاناً به مشکلی برخوردید، از ابزارهای عقلانی و قانونی استفاده کنید.

نان قرض دادن

در ترجمه و تألیف نه نان قرض بدهید و نه نان قرض بگیرید. مثلاً توافق نکنید با یک مترجم دیگر که اسم‌هایتان را در کتاب یکدیگر به عنوان مترجم بنویسید تا در رزومه کاریتان دو کتاب باشد به‌ جای یک کتاب. پول ندهید به کسی تا برایتان ترجمه یا تألیف کند، بعد به یکی دیگر سفارش ویراستاری بدهید و در یک کلام با پول کارها را پیش ببرید. جان کلام اینکه اصول اخلاقی و حرفه‌ای کار را رعایت کنید و بدانید هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.

انواع سانسور

سانسورها به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند. یا مترجم و مولف خطوط قرمز حوزه نشر و نیز وزارت ارشاد را می‌داند و تا حد ممکن رعایت می‌کند یا خود ناشر ممکن است چیزی را سانسور کند یا وزارت ارشاد درخواست حذف و سانسور می‌کند. پیشنهاد من این است که اگر مطلبی که در حال ترجمه آن هستید، حس می‌کنید ممکن است با اصول فعلی حوزه نشر سازگار نباشد، پانویس بنویسد. شاید پانویس مانع از حذف شود.

کتاب‌سازی: داخلی و خارجی

راستش را بگویم نوشتن درباره کتاب‌سازی اصلا آسان نیست. از سویی متاسفانه پدیده‌ای است که رواج دارد و از سوی دیگر نوشتن از آن بدون مثال ملموس دشوار است و من هم قصد ندارم وارد این جریان و داستان شوم. فقط همین‌قدر بگویم که هم داخل ایران هم خارج از ایران کتاب‌سازی رواج دارد. چه بسیار کسانی که در ناشران گمنام خارج از ایران کتاب چاپ کرده‌اند و در واقع کتاب ساخته‌اند. یک نمونه از آن‌ها را در پست انتشارات Lambert آلمان؛ نوعی کلاهبرداری آکادمیک می‌توانید ببینید؛ اما اهل فن خیلی خوب کتاب‌سازی را می‌فهمند. این راه به ترکستان است.

سوال‌های رایج درباره ترجمه کتاب

از زمان انتشار پست‌های قبلی‌ای که در مورد ترجمه کتاب بودند تا حالا چند صد سوال از طریق بخش نظرات و ای‌میل دریافت کرده‌ام. در ادامه سوال‌های رایج درباره ترجمه کتاب همراه با جواب آن‌ها را می‌بینیم.

برای ترجمه کتاب باید مدرک زبان داشتم باشم؟

خیر. برای ترجمه کتاب نیازی به داشتن مدرک زبان نیست؛ ولی بدیهی است که باید شناخت خوبی نسبت به زبان مبدا و مقصد داشته باشید.

برای ترجمه کتاب باید مدرک دانشگاهی مرتبط با موضوع کتاب داشته باشم؟

خیر. برای ترجمه کتاب، داشتن مدرک دانشگاهی‌ لازم نیست؛ اما بدیهی است که باید شناخت خوبی درباره موضوع کتاب و اصطلاحات تخصصی آن داشته باشید.

برای ترجمه کتاب شرط سنی وجود دارد؟

خیر. برای ترجمه کتاب هیچ محدودیت سنی‌ای وجود ندارد.

برای ترجمه هر کتابی باید از نویسنده و ناشر آن اجازه بگیرم؟

بله؛ مگر اینکه در اول کتاب به وضوح نوشته شده باشد که ترجمه آن آزاد است. کتاب‌هایی هم وجود دارند که لایسنس خاصی دارند. به عنوان مثال در صورتی می‌توانید آن‌ها را بدون نیاز به گرفتن اجازه، ترجمه کنید که ترجمه را هم با همان لایسنس منتشر کنید.

لیست کتاب‌های انگلیسی ترجمه‌نشده را کجا می‌توانم ببینم؟

چنین لیستی اصلاً وجود ندارد؛ چون تعداد کتاب‌های انگلیسی بسیار زیاد است. اول باید کتابی را برای ترجمه انتخاب کنید و بعد چک کنید ببینید به فارسی ترجمه شده است یا نه.

می‌خواهم کتابی را ترجمه و آن را رایگان منتشر کنم. باز هم باید از نویسنده و ناشر خارجی اجازه بگیرم؟

بله. حتی اگر کل سود حاصل از فروش کتاب را صرف امور خیریه بکنید، باز هم باید از نویسنده و ناشر کتاب اجازه بگیرید. شما فقط روی کتاب خودتان کنترل دارید؛ نه روی نسخه اصلی کتاب.

یک فصل از کتابی که در حال نوشتن آن هستم را نیاز دارم عیناً از یک کتاب خارجی ترجمه کنم. برای این یک فصل هم باید از نویسنده و ناشر اجازه بگیرم؟

بله. در بحث کپی‌رایت، اصلی به اسم استفاده منصفانه (Fair use) وجود دارد. طبق این اصل نمی‌توانید از بخش‌های زیادی از اثری که دارای کپی‌رایت است، بدون اجازه صاحب آن در اثر خودتان استفاده کنید. استفاده از یک فصل از یک کتاب، استفاده منصفانه نیست؛ کپی آن فصل است؛ البته معیار دقیقی برای اینکه چه میزان استفاده از یک اثر، استفاده منصفانه حساب می‌شود، وجود ندارد. با وجود این می‌توانید پاراگراف‌هایی از یک کتاب را بدون اجازه نویسنده و ناشر آن ترجمه کنید و در کتاب‌تان از آن‌ها استفاده کنید.

آدرس ای‌میل نویسنده‌ای که می‌خواهم کتابش را ترجمه کنم را چطور پیدا کنم؟

این روزها تقریباً همه افراد یا سایت و وبلاگ شخصی دارند یا حداقل عضو یکی از شبکه‌های اجتماعی هستند. اگر از طریق این راه‌ها نتوانستید ای‌میل نویسنده کتاب موردنظرتان را پیدا کنید، یک ای‌میل به ناشر یکی از کتاب‌هایش بفرستید و بخواهید آدرس ای‌میل نویسنده را در اختیارتان قرار دهد.

برای گرفتن اجازه ترجمه کتابی چند بار به نویسنده و ناشر آن ای‌میل فرستاده‌ام؛ اما جوابی دریافت نکرده‌ام. می‌توانم بدون گرفتن اجازه آن را ترجمه کنم؟

خیر. حتی اگر ۱۰۰ بار برای تماس با نویسنده و ناشر تلاش کنید و جوابی نگیرید، به این معنی نیست که می‌توانید کتاب را بدون اجازه نویسنده و ناشر ترجمه کنید.

کتابی را برای ترجمه انتخاب کرده‌ام؛ اما حالا متوجه شده‌‌ام که فرد دیگری آن را ترجمه و منتشر کرده است. این یعنی دیگر من نمی‌توانم آن را ترجمه کنم؟

بستگی به نوع اجازه‌ای دارد که آن فرد از ناشر گرفته است. اگر ناشر اجازه ترجمه کتاب را به صورت انحصاری به آن فرد داده باشد، شما دیگر نمی‌توانید آن را ترجمه کنید؛ اما اگر انحصاری نباشد، هر فرد دیگری هم می‌تواند بعد از گرفتن اجازه ترجمه، آن را ترجمه کند؛ فقط باید به این نکته توجه کنید که آیا ترجمه شما هم بازار خواهد داشت یا بازار توسط ترجمه(های) قبلی اشباع شده است.

چطور ناشرهایی را که در زمینه ادبیات کودک فعالیت می‌کنند، پیدا کنم؟

چندین روش وجود دارد: ۱. از کسانی که قبلاً در آن زمینه کتاب ترجمه کرده‌اند، بپرسید. ۲. وارد یک فروشگاه اینترنتی کتاب بشوید. بخش ادبیات کودک را باز کنید. وارد صفحه چند تا از کتاب‌ها بشوید و اسم ناشرها را پیدا و آن‌ها را گوگل کنید. بعد به سایت‌شان، بخش «تماس با ما» بروید.

در ترجمه کتاب می‌توان از نرم‌افزارهای ترجمه متن استفاده کرد؟

اگر به دنبال یک ترجمه باکیفیت هستید، به هیچ‌وجه استفاده از این نرم‌افزارها را پیشنهاد نمی‌کنم؛ چون با وجود اینکه مترجم‌های ماشینی روزبه‌روز با کمک یادگیری ماشینی، بهتر و بهتر می‌شوند، هنوز تا ارائه یک ترجمه باکیفیت فاصله زیادی دارند. هیچ چیز جای ترجمه انسانی را نمی‌گیرد.

در حال ترجمه یک کتاب تخصصی هستم که چند اشکال علمی آشکار دارد. می‌توانم آن‌ها را در ترجمه اصلاح کنم؟ می‌توانم برای فهم بهتر مطالب، توضیحاتی به ترجمه اضافه کنم؟

به عنوان مترجم کتاب اجازه ندارید بدون آگاهی خواننده حتی یک کلمه به ترجمه اضافه یا از آن کم کنید. خواننده باید بداند فلان جمله از نویسنده نیست. جای اصلاحات و توضیحات در متن نیست. اصلاحات و توضیحات را می‌توانید پایین صفحات، با ذکر کلمه «مترجم» یا «م» در پایان جملات به صورت پانویس قرار بدهید. اگر میزان توضیحات، چندین صفحه است، می‌توانید آن‌ها را پایان کتاب به صورت پیوست و با ذکر کلمه «مترجم» بیاورید.

قصد ترجمه کتابی را دارم که نویسنده آن چند ماهی است که از دنیا رفته است. از چه کسی باید اجازه ترجمه را بگیرم؟

در صورت از دنیا رفتن نویسنده، باید از ناشر کتابش بپرسید که در حال حاضر کپی‌رایت آثار نویسنده در اختیار چه کسی است. ممکن است دست خود ناشر یا یکی از وارثان نویسنده باشد. در هر حال از نظر اخلاقی باید اجازه ترجمه کتاب را بگیرید.

یک سال پیش کتابی را بدون گرفتن اجازه ترجمه از ناشر آن ترجمه کردم. آیا ناشر می‌تواند من را تحت پیگرد قانونی قرار دهد؟

اگر ساکن ایران باشید، خیر؛ چون ایران هنوز کنوانسیون برن (Berne) که یک معاهده بین‌المللی درباره کپی‌رایت است را امضا نکرده است؛ اما امکان رسوایی وجود دارد؛ مثل ماجرای ترجمه بدون اجازه کتاب فوتبال علیه دشمن اثر سایمون کوپر (Simon Kuper) که بدون اجازه‌اش توسط عادل فردوسی‌پور به فارسی ترجمه و توسط نشر چشمه منتشر شد و نویسنده‌ا‌ش همچنان دست‌بردار نیست و همه جا اعلام می‌کند کتاب بدون اجازه او و ناشرش ترجمه شده است. علاوه بر این اگر به کشوری که این کنوانسیون را امضا کرده است، بروید، نویسنده یا ناشر ممکن است بتواند شما را تحت پیگرد قرار بدهد! کشورهای درست و حسابی در زمینه کپی‌رایت با هیچ‌کس شوخی ندارند.

برای ترجمه کتابی، ناشری پیدا کرده‌ام؛ اما حاضر نمی‌شود حتی یک ریال بابت گرفتن مجوز ترجمه کتاب پرداخت کند. چکار باید بکنم؟

اینکه ناشر حاضر به پرداخت هزینه‌ای برای گرفتن مجوز ترجمه کتاب نیست، از شما رفع مسئولیت نمی‌کند؛ چون اسم شما روی کتاب به عنوان مترجم می‌آید. می‌توانید هزینه را به ناشر بدهید تا ناشر آن را به ناشر اصلی بدهد.

از کجا می‌شود فهمید کتابی که ترجمه و منتشر شده است، اجازه ترجمه ناشر خارجی را داشته است؟

می‌توانید سایت ناشر خارجی را جستجو کنید یا به ناشر خارجی ای‌میل بفرستید و بپرسید.

آیا چیزی به اسم نرم‌افزار مخصوص تایپ ترجمه کتاب وجود دارد؟

خیر. از هر نرم‌افزاری می‌توانید برای تایپ ترجمه کتاب استفاده کنید. خودم (وحید دامن‌افشان) به شخصه از بسته حروف‌چینی زی‌پرشین استفاده می‌کنم و هر دو کتابم را با آن حروف‌چینی و صفحه‌آرایی کرده‌ام.

در حین ترجمه یک کتاب، جایی وجود دارد که کارم را به طور رسمی ثبت کنم تا فرد دیگری همزمان با من آن را ترجمه نکند؟

خیر. چیزی به اسم ثبت کردن وجود ندارد. منطقی هم نیست که وجود داشته باشد. ممکن است شما ۲ سال روی آن کار کنید. چرا دیگران باید ۲ سال منتظر تمام شدن کار ترجمه‌تان بمانند؟ گاهی یک کتاب معروف و پرفروش در سطح جهانی همزمان توسط چندین نفر ترجمه می‌شود.

آیا طبیعی است که موقع ترجمه یک کتاب، جاهایی از آن را متوجه نشوم؟

بله. موضوع بعضی از کتاب‌ها مثل کتاب‌های تاریخی، فلسفی و انسان‌شناسی چنان پیچیده است که ممکن است حتی یک مترجم ماهر با چندین سال سابقه در ترجمه کتاب هم کل کتاب را متوجه نشود. در چنین حالتی باید از گوگل و دانشنامه‌ها کمک بگیرید.

اشکالی دارد در مورد جاهایی از کتاب که آن‌ها را متوجه نمی‌شوم، از نویسنده کتاب سوال کنیم؟

خیر. این کار نه تنها هیچ اشکالی ندارد، نشان‌دهنده حس مسئولیت شما در برابر خواننده است. این کار از رسیدن یک ترجمه نادرست یا ناقص به دست خواننده جلوگیری می‌کند. پرسیدن سوال وقتی خودتان کامل در مورد آن جستجو کرده‌اید، اصلاً کار اشتباهی نیست.

اگر با ناشری قرارداد درصدی ببندم و دور از چشم من به جای ۱۰۰۰ نسخه، ۲۰۰۰ نسخه چاپ کند، راهی برای پیگیری این مساله وجود دارد؟

راهی برای ثابت کردن این تخلف آشکار ناشر وجود ندارد. اگر هم باشد، ثابت کردنش خیلی سخت است. گاهی ناشر به دور از چشم شما با چاپخانه هماهنگ می‌کند و مثلاً ۱۰۰۰ نسخه، اضافی چاپ می‌کند؛ به همین خاطر سعی کنید با یک ناشر خوشنام و پایبند به اخلاق حرفه‌ای کار کنید. این خصوصیات را می‌توانید از مترجمانی که قبل از شما با آن ناشر کار کرده‌اند، بپرسید.

آیا داشتن کتاب ترجمه‌ای در قبولی مصاحبه دکتری تاثیر دارد؟

به نظر من ترجمه یک کتاب با وجود اینکه نیاز به سطحی از دانش درباره موضوع کتاب دارد، روش دقیقی برای ارزیابی دانش یک دانشجو نیست؛ فقط می‌تواند یکی از معیارهای ارزیابی باشد. داشتن کتاب تالیفی معیار دقیق‌تری است. ترجمه کتاب بسیار ساده‌تر از نوشتن کتاب است. شما در ترجمه کتاب فقط ترجمه می‌کنید و چیزی خلق نمی‌کنید؛ اما در نوشتن کتاب جمله‌های جدید و مباحث جدید خلق می‌کنید.

راه تو را می‌خواند…

اگر این مقاله را کامل و با دقت خوانده‌اید و به لحاظ عقلی و قلبی حس می‌کنید می‌توانید وارد دنیای ترجمه شوید، بدانید که راه شما را می‌خواند. به دنیای ترجمه و تألیف کتاب خوش‌ آمدید!

کمی درباره حسن فتاحی

حسن فتاحی هستم. کودکی را در روستا گذرانده‌ام؛ زمانی که سال‌های آخر جنگ بود. از دبستان تا دبیرستان را با عشق به نجوم سپری کردم؛ اما در مدرسه چیز زیادی یاد نگرفتم. آن روزها مشق بر فهم غلبه داشت. در دانش-گاه علوم پایه و مهندسی خوانده‌ام؛ اما مهم‌ترین درس‌ها را جایی خارج از دانش-گاه، حتی هزاران کیلومتر دورتر آموخته‌ام. درس‌های زیادی را از آدم‌حسابی‌ها آموخته‌ام. مدرس هستم و خوشحالم که شاگردانی دارم از خودم باهوش‌تر. برخی‌شان همکارم هستند و برخی رفیق اعلی. خوشبخت هستم که از روی کتاب‌هایی درس می‌دهم که نویسندگانش هم آدم‌حسابی هستند. مترجم هستم و به سه موضوع علاقه دارم: علم با طعم فیزیک و نجوم، مطالعات توسعه‌نیافتگی و مطالعات جنگ ایران و عراق. در جوانی منجم سربه‌هوایی بودم؛ اما حالا در پی غم روزگار آسمانم ابری است. کتاب‌های چاپ‌نشده‌ام از چاپ‌شده‌ام بیشتر است. برای روزنامه شرق مطالب علمی و گاهی علم با طعم توسعه می‌نویسم. در چندین نشریه مقاله نوشته یا می‌نویسم و دلنشین‌ترین‌شان نقد کتاب‌های تخصصی است. دغدغه توسعه ایران را دارم. دلباخته ستارگان هستم و تلاش می‌کنم روزگار را تاب بیاورم. شغل من خواندن و نوشتن است و همدم من کتاب.

اگر می‌خواهید از انتشار نوشته‌های بعدی پانویس باخبر شوید، می‌توانید به طور رایگان، مشترک خوراک پانویس، اینستاگرام و یا کانال تلگرام پانویس شوید و یا برای اشتراک ای‌میلی، ای‌میل خود را در کادر زیر وارد و ثبت کنید. دقت داشته باشید که برای فعال‌سازی اشتراک ای‌میلی، باید ای‌میلی که از طرف وبلاگ برای‌تان فرستاده می‌شود را تأیید کنید.

لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=3395
‌ ‌

سرمایه‌گذاری روی بیت‌کوین