ریاضی، یکی از درسهایی است که دانشآموزان و دانشجویان، از همان سال اول دبستان، دید بدی نسبت به آن دارند و سر کلاس آن، علاقه چندانی نشان نمیدهند. به شخصه، در سر کلاسهای خودم، تا جای ممکن، سعی میکنم با کارهایی مثل باز گذاشتن فضای کلاس از لحاظ صحبت کردن و شوخی، طرح موضوعهای فناوری، معرفی کتابهای مختلف و…، تا حدی، این دید بد را برای دانشجویانم کم کنم. یکی از کتابهایی که در کلاس، معرفی میکنم، کتاب The Number Devil است.
داستان کتاب، درباره یک پسربچه به نام رابرت است که از مطالب ریاضی متنفر است و از هر چه عدد و رقم است، بدش میآید. او هر شب خواب میبیند که یک ماهی زشت و بزرگ او را میخورد و یا خواب میبیند که از یک سرسره که انتهایش معلوم نیست، سُر میخورد. رابرت از دیدن این خوابها کلافه میشود؛ تا اینکه یک شب، خواب یک چمنزار را میبیند که در آن، یک پیرمرد عجیب و غریب به اندازه یک ملخ، روی برگی نشسته است. رابرت از او میپرسد: «تو کی هستی؟». پیرمرد با صدای بلندی جواب میدهد: «من جن اعدادم!»؛ اما رابرت میگوید که چیزی به اسم جن اعداد وجود ندارد و از هر چیزی که با اعداد سر و کار داشته باشد، متنفر است و در مقابل حرفهای جن اعداد، مقاومت میکند.
جن اعداد بالاخره اعتماد رابرت را جلب میکند و با هم دوست میشوند. جن اعداد، رابرت را متقاعد میکند که کار با اعداد، آنقدرها هم که او فکر میکند، مشکل و پیچیده نیست. او با ذکر مثالی بسیار ساده در مورد تعداد کل آدامسهایی که تا به امروز جویده شده است، عدد یک را به رابرت معرفی میکند و به او، نشان میدهد که چیزی به اسم بزرگترین عدد، وجود ندارد. همچنین، به او نشان میدهد که چیزی به نام کوچکترین عدد وجود ندارد.
جن اعداد، ۱۲ شب به خواب رابرت میآید. در شب دوم، جن در جنگلی پر از درختانی به شکل «۱»، ضرورت وجود عدد صفر و اعداد منفی را بیان میکند و مفهوم «توان» را برای رابرت توضیح میدهد. در شب سوم، جن اعداد، رابرت را به یک غار میبرد و به او میگوید که چطور «اعداد اول»، تنها بر یک و خودشان، بخشپذیر هستند. در شب پنجم، جن، رابرت را به یک ساحل میبرد و مفهوم جذر و رادیکال را به او یاد میدهد.
در شب پنجم، جن، در بیابانی، با استفاده از چند نارگیل، درباره اعداد مثلثی با رابرت صحبت میکند. در شب ششم، جن با استفاده از چند خرگوش سفید و قهوهای، مفهوم اعداد فیبوناتچی را به رابرت معرفی میکند.
بعد از این خواب، مادر رابرت، متوجه پیشرفت قابل توجه رابرت در درس ریاضی میشود و خود رابرت هم زودتر از قبل، به تخت خواب میرود تا بتواند جن را ببیند.
جن اعداد در شبهای بعدی هم آموزشهایش را با مفاهیمی مثل مثلث پاسکال، جایگشت، فاکتوریل، اعداد طبیعی، اعداد گنگ، برهان ریاضی ادامه میدهد؛ تا اینکه در شب دوازدهم، جن و رابرت، یک دعوتنامه برای رفتن به بهشت اعداد دریافت میکنند. در بهشت اعداد، رابرت با اعداد موهومی آشنا میشود. در هنگام قدم زدن در همان جا، جن، رابرت را به ریاضیدانهای مشهوری مثل فیثاغورث، فیبوناتچی و جورج کانتور معرفی میکند.
آخر داستان، رابرت را سر کلاس میبینیم که مساله گفته شده به وسیله معلمش را به آسانی حل کرده و معلمش را شگفتزده میکند. رابرت در دلش، از جن اعداد به خاطر تمام چیزهایی که به او یاد داده بود، تشکر میکند.
این کتاب جذاب و خواندنی را نویسنده، شاعر، مترجم و ویراستار آلمانی، هانس مگنس انزنسبرگر (Hans Magnus Enzensberger) نوشته است. جالب است که تحصیلات او در رشته ادبیات و فلسفه است و فقط علاقه او به ریاضی و اعداد و پیشنهاد دختر یازده سالهاش، باعث شده است که او این کتاب را بنویسد.
کتاب، تا به حال، به ۲۲ زبان زنده دنیا ترجمه شده است و زمانی جزو پرفروشترین کتابها در اروپا بوده است. چند وقت پیش، من هم به پیشنهاد یک دوست بسیار عزیز، تصمیم گرفتم آن را به فارسی ترجمه کنم؛ اما متوجه شدم که قبل از من، به فارسی ترجمه شده است.
خواندن این کتاب و دیدن تصویرسازیهای بسیار جذاب آن را به کسانی که دل خوشی از ریاضی ندارند و حتی بزرگترها پیشنهاد میکنم.
این کتاب را نشر آییژ در قطع وزیری، در ۲۵۶ صفحه و به قیمت ۸۰۰۰ تومان در سال ۸۹ به فارسی ترجمه کرده است. کتاب را میتوانید به صورت آنلاین از کتابفروشی «فردا» خریداری کنید.
منابع: + و +
لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=464
نظر خود را بنویسید