در سالهای اخیر با بالا رفتن قیمت کاغذ، هزینه چاپ کتاب در کشورمان به طور محسوسی بالا رفته است. در این حالت، بدیهی است که چاپ کتاب با هزینه شخصی، ریسک بزرگی به حساب میآید؛ چون اگر کتاب مورد نظر به فروش نرود، به اصطلاح بازاریها ضرر میکنید.
حال فرض کنید استاد دانشگاه هستید و به خاطر روند زمانبر و خستهکننده چاپ کتاب توسط انتشارات خود دانشگاه، کتاب را با هزینه خودتان چاپ کردهاید. حالا شما میمانید و مثلاً ۱۰۰۰ جلد کتاب. چند تایی از آنها را امضا میکنید و به خانواده، دوستان و همکارانتان هدیه میدهید؛ اما با بقیه آنها چکار میکنید؟
به طور طبیعی اولین راهحلی که برای فروش کتابها به ذهنتان میرسد، معرفی کتاب به عنوان منبع یک یا چند تا از کلاسهایتان است. در واقع با این کار، دانشجویانتان را تشویق یا مجبور میکنید که کتابتان را بخرند؛ اما آیا این کار از لحاظ اخلاقی درست است؟ آیا دانشگاههای ما قوانین و شرایطی برای این کار دارند؟
آیا این کار از لحاظ اخلاقی درست است؟
بدون شک جواب هر کسی به این سوال، «خیر» است؛ چون نوعی سوءاستفاده از موقعیت شغلی به حساب میآید. در واقع با این کار، دانشجو مجبور میشود با وجود عدم رضایت قلبی، هزینهای را بابت خرید کتاب پرداخت کند. علاوه بر این، اگر قیمت کتاب یا تعداد دانشجویان، بالا باشد یا درس، درس تخصصی نباشد، غیراخلاقی بودن کار، بیشتر جلوه میکند.
غیراخلاقی بودن معرفی کتاب خودتان به عنوان منبع درس، زمانی بیشتر جلوه پیدا میکند که خودتان مالک انتشارات بوده باشید. این حالت، خیلی وحشتناک به نظر میرسد؛ چون در این حالت، کنترل کامل روی قیمت کتاب دارید و تمام سود کتاب مال خود شما خواهد بود و بنابراین به «پول پارو کردن» متهم خواهید شد.
آیا دانشگاههای ما قوانین و شرایطی برای این کار دارند؟
تا آنجایی که من پرس و جو کردهام، متاسفانه در دانشگاههای کشورمان قوانین یا شرایطی برای این کار وجود ندارد. به عبارت دیگر، هر استادی میتواند خیلی راحت به دانشجویانش بگوید که این ترم، کتاب جدید خودش را تدریس میکند و همه باید اصل کتاب (نه نسخه کپیشده) را تهیه کنند. درست است که با این کار، با توجه به تعداد دانشجویان در کلاس، فقط ۳۰ تا ۴۰ جلد از آن ۱۰۰۰ جلد به فروش میرود، اما متاسفانه بعضی از استادان از انجام این کار هم دریغ نمیکنند.
آیا در هر شرایطی این کار، غیراخلاقی است؟
به نظر میرسد در صورت وجود بعضی از شرایط، این کار، نه تنها غیراخلاقی نیست، بلکه میتواند عامل هیجان، بهبود روند یادگیری و تشویق دانشجویان باشد. با جستجو در اینترنت، با این شرایط در دانشگاههای خارجی برخوردم که در ادامه این نوشته بیان میشوند.
در بعضی از دانشگاههای آمریکا، استاد برای معرفی کتاب خود به عنوان منبع درس، باید از مسئولان دپارتمان یا دانشگاه اجازه بگیرد. در بعضی دیگر از دانشگاهها، باید سود خالص حاصل از فروش کتاب، به دانشگاه پرداخت شود؛ البته دانشگاههای خصوصی در این مورد، انعطافپذیر هستند. در این دانشگاهها به نظر نمیرسد که کسی نسبت به معرفی کتاب یک استاد به عنوان منبع درس، زیاد حساسیت نشان بدهد؛ مگر اینکه قیمت کتاب بسیار بالا یا تعداد دانشجویان کلاس، زیاد باشد.
در کشوری مثل آلمان، استادان جزوههایشان را به صورت پرینتشده منتشر میکنند. سود حاصل از این فروش، به استادان تعلق نمیگیرد؛ بلکه به گروه تحقیقاتی استادان تعلق میگیرد. این پول برای اهداف مختلفی مثل پرداخت هزینه کلاسهای فوق برنامه هزینه میشود. به نظر میرسد این کار، یک توافق منطقی باشد؛ چون کسی به طور شخصی از آن سود نمیبرد. به علاوه سود حاصل از فروش جزوهها دوباره خرج آموزش بهتر خود دانشجویان میشود.
چه راههایی برای جلوگیری از غیراخلاقی شدن این کار وجود دارد؟
اگر از طرف ناشر اجازه داشته باشید که نسخههایی به تعداد دانشجویان را به قیمت تمامشده (نه قیمت پشت جلد) یا کاملاً رایگان در اختیار آنها بگذارید، بهتر است این کار را انجان دهید. در غیر این صورت، باعث متهم شدنتان به سوءاستفاده از موقعیتتان برای فروش کتابتان خواهد شد.
ایده دیگر این است که چند نسخه از کتاب را به کتابخانه دانشگاه اهدا کنید تا دانشجویان بتوانند بدون نیاز به خرید کتاب، این نسخهها را به امانت بگیرند و استفاده کنند.
راه دیگر برای متهم نشدن به سوءاستفاده این است که نسخه الکترونیکی پیش از چاپ (preprint) یا نسخه پیدیاف کتاب را با کسر کردن هزینه چاپ آن در اختیار دانشجویان قرار بدهید؛ البته این کار باید با اجازه ناشر کتاب صورت گیرد. نباید فراموش کرد که در این حالت باید دانشجویان توجیه شوند که نسخه پیدیاف را روی اینترنت منتشر نکنند.
کار دیگری که میتوان انجام داد، این است که سود حاصل از فروش کتاب را هر ترم به عنوان یک بورس تحصیلی به دانشجویان ممتاز اختصاص داد. با این حرکت، دانشجویان تشویق میشوند که برای دریافت این بورس، بیشتر تلاش کنند.
راه دیگر در صورت همکاری نکردن ناشر برای فروش کتاب با قیمت تمامشده به دانشجویان، این است که حساب کنید چقدر سود بابت فروش هر کتاب نصیبتان میشود و همان مقدار را به دانشجویانی که کتاب را خریدهاند، پس بدهید.
با وجود مطالب گفتهشده، در بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا، خیلی از استادان از کتابهای خودشان برای تدریس استفاده میکنند. دلیل این کار، آشنایی با مطالبی که نوشتهاند، نیست؛ بلکه به این خاطر است که مشهورترین و قویترین افراد در رشته خودشان هستند. در این حالت، کسی به این کار اعتراض نمیکند و در واقع، حتی دانشجویان بسیار هیجانزده میشوند که درسی را با نویسنده مشهورترین کتابها بردارند.
به طور خلاصه، اگر حس میکنید که سطح کیفی کتابی که نوشتهاید، متوسط به پایین است و مطالب چشمگیری برای گفتن ندارد، غیراخلاقی است که آن را به عنوان منبع کلاستان مشخص کنید و دانشجویان را مجبور به خرید آن بکنید؛ چون بلافاصله شما را به «فروختن کتابتان به هر قیمتی»، متهم میکنند. مطمئن باشید که در صورت معرفی کتاب، اعتبار علمیتان را نزد دانشجویان و همکارانتان در دانشکده زیر سوال میبرید.
در پایان باید دقت داشت که حتی اگر کتاب با هزینه ناشر هم چاپ شده باشد، باز تغییری در اصل موضوع ایجاد نمیشود؛ چون در صورت تجدید چاپ کتاب، باز هم حقالتألیف دریافت میکنید و بنابراین با فروش رفتن بیشتر کتاب، بیشتر سود میبرید.
در آینده باز هم در مورد مسایل آموزشی خواهم نوشت. اگر میخواهید از انتشار این نوشتهها باخبر شوید، میتوانید به طور رایگان، مشترک خوراک «پانویس» و یا مشترک ایمیلی «پانویس» شوید. دقت داشته باشید که برای فعالسازی اشتراک ایمیلی، باید ایمیلی که از طرف وبلاگ برایتان فرستاده میشود را تأیید کنید.
منبع: +
لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=1179
با سلام، این مطالبی که شما نوشتید همیشه درست نیست! در واقع، اگر فردی که کتاب را نوشته، فردی باشد که هیچ سابقه ای در کار نگارش ندارد و هدفش فقط انتشار یک مطلب و جا زدن خودش به عنوان یک نویسنده باشد، مطالب شما کاملاً درست است. اما اگر یک فرد با صرف وقت و با دقت یک اثر ارزنده را نوشته باشد به نظر من باید آن را در هر جا که می تواند تبلیغ کند و افراد را ترغیب به خرید و مطالعه کتاب خودش بکند. از طرفی، یک مطلبی که بعضی دوستان گفتند راجع به هزینه سنگین خرید کتاب برای دانشجوست که آن هم در ایران یک مقدار خنده دار و مسخره است. بهتر است قیمت کتاب های خارجی را یکبار بررسی کنید بعد می بینید که کتاب در ایران یکی از کم قیمت ترین کالاهاست. به قول یک ناشر محترم، پولی که یک دانشجو باید برای خرید یک کتاب در ایران هزینه کند به اندازه یک پیتزا و یا خیلی کمتر از هزینه لوازم آرایشی خیلی از دانشجوهای خانم هستش! البته اینها همه مربوط به مشکلات فرهنگی است که ما ایرانی ها ازش رنج می بریم که حاضریم برای هر چیزی هزینه کنیم الا کتاب و کالاهای فرهنگی دیگه.
حرف من تبلیغ و معرفی نبود. حرف من اجبار به خریدش بود. خرید بهترین کتاب دنیا هم نباید اجباری باشه.
این کار بسیار غیر اخلاقی است که به خاطر دو واحد درسی 25000 تومان پول پرداخت بشه ، تازه کل کتاب هم تدریس نشه، استاد حقوق دریافت می کنه و این حق رو نداره که برای خودش منبع دوم درامد درست کنه اون هم به زور
من فکر میکردم منابع اعلام میشه ، اما اینجوری واقعا گریه داره، برای سیستم بیمار این سرزمین متاسفم
در همون خارج از کشور که میفرمایید، طرف میلیون ها بار سطح سوادیش از مدرسان اینجا بالاتره تمام پاور پوینت هارو مجانی در اختیار میگذاره، تمام رفرنس ها قابل کپی هستند
متاسفانه جامعه ما اول دچار توهم خود بهترین پنداریست و بعد به دنبال هر فرصتی برای منفعت مالی
البته افرادی هستند که کار مجانی انجام می دهند، اما اغلب کارهای خیریه و عام المنفعه هستند و عموما در حق افراد نیازمند صورت می گیرد و اجتمالا در یک کلاس همه دانشجویان در این ظبقه قرار نمی گیرند.
استاد خوببببب!!! تعریفش خیلی سخته و احتمالا پیدا نمیشه
کتابی که چاپ شده کلی زحمت و هزینه برده و استاد تسلط کامل داره به تدریسش .لزومی به خرید منابع قدیمی نیست کتاب استاد که منبع درسی معرفی میشه خیلی هم عالی میشه با تخفیف و قیمت پایین تر از منابع دیگر .
جناب آقای دامن افشان
با توجه به نظرات شما و سایر دوستان مثل اینکه بهتره مدرسین دانشگاهها از نوشتن کتاب خودداری کنند و دانششون رو فقط در سطح دانشگاه محل تدریسشون به صورت جزوه محدود کنند. از طرفی مگه میشه استادی کتابی رو بنویسه و بعد اونقدر قبولش نداشته باشه که به عنوان یکی از منابع درسی اونو معرفی کنه؟؟؟
این ظالمانه است که هر کس از جمله اساتید دانشگاه رو تحت فشار بگذاریم که حاصل زحمتشون رو مجانی در اختیار بقیه قرار بدن.
درحالیکه تو این روزها هیچ کس کار مجانی ارائه نمیده.
اگر یه استاد سه سال بعد از اتمام تحصیل یه دانشجو کارش گیره یه دانشجو باشه به نظرتون چند درصد از دانشجوها حاضرن رایگان کار استاد رو راه بندازن؟؟؟
متاسفانه جو مخالفت با اساتید و تر و خشک سوختنشون قدری از حد گذشته!!!
من با معرفی کتاب مشکلی ندارم؛ با اجباری کردن خرید کتاب مشکل دارم.
کاملاً موافقم.
کاملاً مخالفم. حداقل من چند نفر رو میشناسم که با وجود مشغله زیاد، ۶ ساله که کار مجانی انجام میدن.
نمیدونم؛ ولی اگه استاد خوبی بوده باشه، احتمالش زیاده که کارش رو راه بندازن.
سلام
خسته نباشيد.
چرا در پانويسها برخي موارد را رعايت نميكنيد. شما استاد هستيد و انتظار ما هم بالا.
يك پيشنهاد دارم. نظرتان در مورد استفاده ناشايست يا استفاده بد و يا استفاده نامناسب بهجاي سوء استفاده چيست؟
با تشكر
شهبازي
سلام. من به شدت طرفدار استفاده از واژههای فارسی به جای واژههای بیگانه هستم (به عنوان مثال اینجا)؛ اما قبول کنید که «استفاده ناشایست» یا «استفاده بد» و یا «استفاده نامناسب» بار معنایی «سوءاستفاده» رو ندارند.
من میخواهم به عنوان کسی که کتاب خودش را در دانشگاه تدریس میکنه، نظر بدم.
به نظر اینجانب، باید مسأله را در چندین شاخه بررسی کرد چون بحث سوءاستفاده یا عدم آن بحث ظریفی است و براحتی نباید کسانی را که چنین کاری میکنند، محکوم کرد. در بحث بالا نکاتی هم بود که درخور تأمل است. به عنوان مثال نکته بسیار جالبی توسط آقای خلیقی مطرح شد:
«با توجه به مطالب بالا، اگر استاد کتابی را خود نوشته و آن را برای درس اجباری کند در صورتی که کتاب روان نوشته شده باشد، فهمیدنش آسان باشد و تمرینهای زیاد و متنوعی داشته باشد، من به عنوان یک دانشجو با خریدش هیچ مشکلی ندارم، در عوض از استاد هم که این کتاب منبع را در اختیار قرار داده، بسیار ممنونم.»
همچنین آقای حسن نیز فرمودند:
«یکم این متن جانبدارانه و با پیش فرض غیر اخلاقی بودن این کار نوشته شده»
من هم با نظرات این آقایان موافقم زیرا که باید علت آنکه چرا استاد کتاب مینویسه و آیا حق تبلیغ یا اجبار برای خرید کتاب را دارد یا خیر بهتر بررسی شود. مواردی که به ذهن من میرسه اینها هستند:
1- اصولا نگارش کتابها را به دستههای مختلفی دستهبندی میکنند که از جمله ترجمه، گردآوری، و تالیف است که این دستهبنده بر مبنای آنکه چقدر نویسنده در تولید مطالب آن نقش داشته باشد صورت میگیرد. مراتب بالا به ترتیب نقش مولف است اما از تألیف بالاتر چیزی به نام تصنیف داریم که چنانچه کتابی تصنیف باشد بدان معنی است که بیش از 80 تا 90 درصد مطالب آن براستی از آن خود نویسنده است یا به عبارتی نتایج تحقیقات، علم، ذوق یا طبع نویسنده است. معمولا چنین چیزی در رشتههای فنی بسیار کم است اما در رشتههای ادبی و هنری فراوان. بنابراین میتوان گفت مشابه با کتاب استاد در دنیا بسیار کم است. در اینصورت استاد چه کند؟
2- در برخی از موارد، کتاب چاپ شده، همان جزوههای درسی است که استاد طی سالیان زیاد در کلاس تدریس میکرده و به عنوان جزوه درسی آنها را در اختیار دانشجویان قرار میداده. بعد از مدتی که احساس میشود جزوه به یک بلوغ خاص رسیده، آنرا برای چاپ به صورت کتاب آماده میکند. این بدان معنی نیست که استاد کتاب دیگری را به عنوان کتابهای مرجع معرفی نکند. بلکه استاد در ابتدای ترم چندین کتاب را معرفی کرده، از جمله کتاب شخصی خودش. اما متن اصلی از روی کتاب خودش خواهد بود. بدیهی است که روش استاد قدم به قدم با کتاب خودش منطبق است و بنابراین صلاح میداند به روش خودش تدریس را انجام دهد.
3- نکتهای که در مورد خود من صدق میکرد، آن بود که هزینه چاپ بسیار کمتر از هزینه کپی جزوه است. یعنی دانشجویان من در چند ترم گذشته که کتاب من چاپ نشده بود، مجبور بودن جهت تهیه پرینت جزوه درسی در حدود 19 هزار تومان پرداخت کنند. اما با چاپ شدن کتاب، این قیمت به 13 هزارتومان کاهش یافت. البته این را هم دقت بفرمایید که در طول فرآیند چاپ کتاب قیمت کاغذ در حدود 1.8 برابر شد.
با توجه به این مطالب بنده بازهم قبول دارم که اجبار کردن دانشجویان به تهیه کتاب کار خوبی نیست. بنده با توجه به تجربه شخصی در تدریس در دانشگاه، به محض چاپ شدن کتابم، چندین نسخه آنرا به کتابخانه دادم تا در صورتی که دانشجویان توانایی خرید کتاب را ندارند، بتوانند آنرا دریافت کنند. البته با یک تذکر انتشاراتی هم مواجه شده اما از آنجا که تمامی هزینه کتاب توسط خودم پرداخت شده بود، من هم جواب آنها را دادم. اما با این وجود بازهم متوجه شدم که بسیاری از دانشجویان کتاب دوستان سال قبلی را تهیه میکنند. به هر حال هر کس دوست دارد در طول ترم یک کتاب به طور تمام وقت در کنارش باشد.
در انتها هم باید عرض کنم که مطالب بیان شده بیشتر در مورد انتشاراتهای خارجی صدق میکند زیرا که چاپ کتاب درسی در ایران ارزش مالی برای استاد ندارد. اگر مایل بودید فهرستی از هزینههای و درآمدها در ادامه خواهم آورد تا متوجه شوید چاپ کتاب برای سودجویی نیست بلکه برای نویسنده تماما ضرر است.
۱. قبول دارم. گاهی نویسندههایی رو دیدم که چون تمام مطالب کتابشون، حاصل فکر و علم خودشون بوده و کاملاً جدید بوده، برای اینکه مورد ایراد ویراستاران در بخش «مراجع» قرار نگیرن، جهت خالی نبودن عریضه مجبور شدن همینجوری به چند کتاب عمومی و معمولی ارجاع بدن.
۲. مشکل من معرفی کتاب نیست؛ بلکه اجباری کردن تهیه کتاب هست. استادانی وجود دارن که بعد از هر جلسه درس، مدام خرید کتابهاشون رو به دانشجوها یادآوری میکنن.
۳. چه جالب. اینو نمیدونستم. همیشه فکر میکردم هزینه کپی غیرقانونی کتاب، کمتر از تهیه اصل کتاب هستش.
با پاراگراف آخر هم کاملاً موافقم. نوشتن کتابهای درسی به خصوص کتابهای تخصصی، ریسک بزرگی هستش تا جایی که بیشتر اوقات، نویسنده و یا ناشر ضرر میکنن.
ممنون که دیدگاهتون رو نوشتید.
یکم این متن جانبدارانه و با پیش فرض غیر اخلاقی بودن این کار نوشته شده.
به نظر من از دو جنبه باید به این مسئله نگاه کرد: کیفیت کتاب، یا معرفی کتاب.
این که استاد کتاب خودش رو معرفی کنه، یا اینکه استاد کتاب خودش رو که کیفیت پایینی داره معرفی کنه.
اولاً اگر کیفیت کتاب پایینتر از سایر کتابهای بازار باشه، اصلاً نوشتنش اشتباهه، چه برسه به معرفی. (هر چند شرایطی هم ممکنه وجود داشته باشه که نوشتن چنین کتابی لازم باشه.)
معرفی کتابی که خود استاد نوشته، (اگر کتاب مشکل کیفی نداشته باشه) صرفاً کار غیر اخلاقی نیست. به این توجه کنید که روش تدریس، سرفصل، ترتیب و مطالبی که استاد میخاد توی کلاس بگه منجر به نوشتن اون کتاب شده. این که استاد از یه کتاب خوب که منطبق با سرفصل و هدف کلاس هست تدریس کنه، بهتره یا اینکه از دو تا کتاب استفاده کنه، هر فصل رو از یکی بگه، تطابق بین نوشتار دو کتاب وجود نداشته باشه، هر فصل پیشنیازایی داشته باشه که توی تدریس رعایت نشه و خیلی چیزای دیگه. به هرحال یه کتاب خوب، هر چقدر هم خوب، نمیتونه جای تجربه استاد رو بگیره و برای استاد نسخه تدریس تعیین کنه. بنابراین به نظر من در صورتی که ۱. کیفیت کتاب مناسب باشه (و این مسئله در یک گروه تخصصی بررسی بشه) ، ۲. اجباری برای خریدش نباشه، ۳. در طرح سؤال مورد مشکوکی وجود نداشته باشه، این کار عیبی نداره. اما خیلی خوبه که دیگر مراجع مفید برای درس هم معرفی بشوند تا دانشجویان بتوانند وسعت اطلاعات خود را در دامنه آن درس بالا ببرند.
خوب مورد ۲ بیشتر به اساتید با تجربه و دانشگاهها (و دانشجوهای) متوسط به بالا برمیگرده. شرایطی رو هم در نظر بگیرید که یه استاد ممکنه با دانشجویانی طرف باشه که اهمیت کمتری به درس میدهند، پیشزمینه قبلی ضعیفی دارند و به قول معروف دانشجوی قوی نیستند و در دانشگاه پایینی هم درس میخوانند. اگر به مشکلات چنین استادی در تدریس بهترین کتابهای موضوع فکر کنید، میبینید گاهی نوشتن یک کتاب (که از دید دیگران و متخصصان رشته بیکیفیت هم شناخته میشود) برای مخاطب خاص خودش خیلی هم کار اشتباهی نباشد.
بنابراین، من با این حرف شما موافقم که باید برای این کار شرایط و مقررات خاصی وجود داشته باشد، بدون این که به طور کلی این کار منع شود یا اینکه برچسب بی اخلاقی زده شود.
در طول تحصیل خودم، با هردو مورد روبرو شدم: هم کتاب باکیفیت، هم با کیفیت پایین. زمانی که یکی از اساتید بنام، کتاب خود را معرفی کرد، کتاب رو دم در چاپخونه خریدم، صبر نکردم که حتی وارد کتابفروشی شود! و به انصاف از خیلی از کتابهای خارجی هم بهتر بود.
اما موردی هم بوده که کتاب رو بخرم، چون استاد از روی اون درس میداده و شباهت سوال امتحان به تمرین و …
و درکنارش هم کتابهای بهتری که وجود داشته رو خوندم.
به نکته مهمی اشاره کردید. متاسفانه در بسیاری از موارد، استادان دچار یه جور خودبزرگبینی میشن و فکر میکنن کتابشون بهترین کتاب موجود در بازاره.
به نطر من یه معیار خوب برای باکیفیت بودن یه کتاب اینه که ببینیم کتاب توسط چند استاد بنام و در چند دانشگاه مختلف تدریس میشه.
به نظر من این حق هر استادی است که کتاب خود را به عنوان منبع درسی مشخص کند. به هر حال قرار است از همان چیزهایی که فهمیده و آنها را کتاب کرده به دانشجو آموزش دهد و در این میان فرصت اصلاح و بهبود کتاب را هم برای خود ایجاد می کند.
مورد دیگر به درک من از مفهوم استاد و دانشجو بر می گردد (البته در ایران کمتر کاربرد دارد!). به نظر من، هدف استاد، ارائه آموخته های خویش (یعنی آنچه وی را خبره موضوعی می کند) به دانشجو است و وظیفه دانشجو یادگیری و همچنین بهبود آن آموخته ها با منابع دیگر است. پس اگر استاد آموخته های خویش را در قالب کتاب معرفی کند مشکلی ندارد. این وظیفه استاد است که منبع را هر سال بهبود بخشد و وظیفه دانشجو این است که با مطالعه منابع بهتر، به استاد در این وظیفه کمک کند. خیلی از کتاب های خارجی هم در طول سالیان و نسخه های متعدد برتر شده اند.
اما موضوعی که هست این است که استاد نباید خرید کتاب را به دانشجو تحمیل کند. باید دانشجو بتواند بدون خرید کتاب و با نوشتن جزوه کلاسی بدون هیچ مشکلی با بقیه رقابت کند. این به نظر من اصل به حساب می آید.
حرف من اینه که چرا تا وقتی کتابهای خیلی بهتری توی بازار هست، کتاب خودمون رو معرفی کنیم. به نظر من، این یه جور خیانت به دانشجو هستش.
مساله اینجاست که بیشتر استادانی که کتاب خودشون رو به عنوان منبع معرفی میکنن، مدام دانشجو رو به خرید کتاب، سوق میدن. مثلاً بعد از اینکه مبحثی رو توضیح میدن، میگن: «برای فهم کاملتر و بهتر، فلان بخش از کتاب رو بخونید» و یا «تمرینهای این بخش رو از کتاب حل کنید».
در نگاه اول که تیتر موضوع را خواندم این طور به نظر می آمد که این کار غیر اخلاقی است. در واقع، من با نحوه بیان اصل موضوع توسط شما اندکی مخالف هستم. به نظر من اگر استاد و دانشجو کاملا وظیفه خود را می دانستند، مشکلی در معرفی کتاب خود به عنوان منبع وجود نداشت. به هر حال وظیفه هر استادی این است از بهترین کتاب ها و مقالات موجود منبع خود را ایجاد کند، پس قاعدتا (با درست گرفتن فرض اولیه) منبع استاد باید ترکیبی از بهترین منابع باشد و استاد باید تمام تلاش خود را در طول تدریس برای بهبود منبع خود انجام دهد. البته تا وقتی استاد در موضوع تدریس خبره نشده نباید کتاب را منتشر کند. ولی… وقتی هدف استاد فقط ارتقا می شود و هدف دانشجو فقط نمره این قضیه هم زیر سوال می رود. این مشکل واقعی است.
به هر حال اگر فرض های بالا را درست بگیریم من حق هر استادی می دانم که کتاب خود را به عنوان منبع معرفی کند و از فرصت تدریس برای بهبود آن استفاده کند ولی تحمیل آن به دانشجو، یک اصل کاملا غیر اخلاقی محسوب می شود. فکر کنم شما هم همین منظور را دارید.
یک مسئله اساسی اینجا مطرح هست. آیا کسی اهمیتی به این موضوع میده؟!
یکی از استادان کتاب راهنمای موسسه خودشان را به عنوان راهنما معرفی کرد و کسی را مجبور به خریدش نکرد، اما هر کس آن کتاب را خرید به علت نزدیکی سوالات امتحان به کتاب، برد کرد!!!
آیا واقعا کسی این وسط ناراضی بود؟ هر کسی که کتاب را نخریده بود حسرت می خورد. مسئله اینجاست که کمتر کسی درس را صرف آموختن و به کار گرفتن می خواند و شاهدش تمام عالم های بی عملی است که می بینیم.
بالفرض که استادی کتابی را چاپ کرد و توصیه نیز کرد. آیا بضاعت آن استاد بیش از کتابی است که نوشته؟!؟
پس فرقی نمی کند آن استاد جزوه بدهد یا منبع اصلی تدریس کند یا کتاب شخصی اش را! چرا که بضاعتش تغییری نخواهد کرد و کمتر دانشجویی به فکر منبع اصلی و آموختن اصل دروس است.
من این کار رو در صورتی که تمایل به سود مالی درش نباشه، مذموم نمی دونم.چون اینقدر سرتاپای دانشگاه های ما پر از ایراده که توجه به این چیزها جایی نداره. توجه داشته باشید که خیلی از منابع درسی ما در کشورهای پیشرفته یا حتی هم سطح منسوخ شده و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
به هر حال تلنگر خوبی بود برای کسانی که به قصد سواستفاده مالی چنین کارهای پستی را انجام می دهند. چه بسا ناشرانی که درصدی به اساتید می دهند تا کتاب ایشان را معرفی کنند و اساتید، نام استاد بودن را لکه دار می کنند.
در وب نگار وبلاگ این پست را معرفی کرده و به اشتراک می گذارم.
در مورد اینکه این کار اخلاقی هست یا خیر نظری ندارم اما نظر خودم را به عنوان یک دانشجو میگم. من دانشجویی هستم که با جزوه استاد قانع نمیشوم زیرا که جزوه استاد به اندازه کافی توضیح ندارد (بیشتر بصورت خلاصه است) یا بهتر بگم برای متوجه شدن مطالب درسی، تنها جزوه استاد برای من کافی نیست یا به عبارت دیگر با جزوه استاد اصلاً موضوع درس را نمیفهمم. من برای مطالعه بصورت فوق عمل میکنم: قبل از جلسه درس، درسی را که قرار است در روز کلاس بخوانیم خودم از روی کتاب که توضیحات بیشتری دارد میخوانم و در کاغذ چکنویس تعدادی یاداشتبرداری میکنم، سپس به کلاس میروم و جزوه استاد را هم مینویسم و بعد از کلاس در خانه، یاداشتهای خودم را با جزوه استاد مطابقت میدهم و خودم یک جزوه که ترکیبی از یاداشتهای خودم از کتاب و جزوه استاد است، درست میکنم. بعد از پایان هر فصل کتاب، تمرینهای فرد کتاب را انجام میدهم و اگر تمرینی را نتوانم انجام دهم آن را در جزوه خودم به همراه راهحلش مینویسم. سپس برای امتحان از جزوهای که در طول ترم درست کردهام استفاده میکنم و همچنین سوالهای زوج کتاب را انجام میدهم. این روشی است که من از زمانی که دانشاموز دبستان بودم انجام میدهم و برای من جواب میدهد زیرا که تنها به این صورت میتوانم مطالب را کاملاً بفهمم در صورتی که جزوه استاد این نیاز من را فراهم نمیکند. گذشته از این، برای تقویت فهمیدن مطالب تئوری من شخصاً به انجام تعدادی زیادی تمرین احتیاج دارم که جزوه استاد این ویژگی را ندارد (جزوه استاد تمرین زیادی ندارد).
با توجه به مطالب بالا، اگر استاد کتابی را خود نوشته و آن را برای درس اجباری کند در صورتی که کتاب روان نوشته شده باشد، فهمیدنش آسان باشد و تمرینهای زیاد و متنوعی داشته باشد، من به عنوان یک دانشجو با خریدش هیچ مشکلی ندارم، در عوض از استاد هم که این کتاب منبع را در اختیار قرار داده، بسیار ممنونم.
ممنون وفا جان که نحوه درس خوندنت رو توضیح دادی. یه نکتهای توی نظرت بود که منم همیشه رعایت کردم: هیچوقت به جزوه هیچ استادی توی هیچ درسی بسنده نکنید؛ چون هر چقدر هم که کامل باشه، به پای حجم مطالب کتاب نمیرسه. وجود کتاب همیشه برای فهم بهتر مطالب جزوه، لازمه.
مسأله فقط مسألهی پول نیست. مشکل دیگر این است که زمانی که شخص چیزی را خودش درست کند به آن دلبسته میشود و آن را بهتر از آن چه واقعاً هست میبیند. در این زمینه میتوانید به تحقیقات Dan Ariely رجوع کنید. یک آشنایی مختصر را میتوانید از منبع [1] کسب کنید.
در طی سالهای تحصیلم در دانشگاه در سه مورد استادانی داشتم که کتاب خودشان را به عنوان منبع درس معرفی کردند. یکی از این اساتید حتی نسخهی PDF کتاب را در اختیار دانشجویان گذاشتند. اما حتی با این وجود ترجیح میدادم که درس از روی کتابهای معروف و پرکاربرد در سطح جهان تدریس میشد. تفاوت کیفیت مطالب بین آثار داخلی و خارجی آشکار است، اما نویسندگان کتاب به دلیل دلبستگی که به مخلوق خویش دارند در بسیاری موارد کمبودهای کتابشان را نمیبینند و فکر میکنند اثر آنها قابل رقابت یا حتی برتر از آثار خارجی است.[2] هر زمان که کتاب ایرانی برای مباحث مهندسی تدریس میشد فرصت آموختن از روی منابع اصلی را از دست میدادم.
[1] http://en.wikipedia.org/wiki/IKEA_effect
[2] رجوع کنید به مقدمهی کتاب ریاضی 1 دکتر شهشهانی. متأسفانه مجبور شدم درسهای ریاضی 1 و 2 را از روی کتاب دکتر شهشهانی و متأسفانهتر نه در کلاس دکتر شهشهانی بگذرانم. کتاب شاید برای رشتههای ریاضی خوب باشد، اما واقعاً با دید مهندسی که نیاز اکثر دانشجویان صنعتی شریف است نوشته نشده است.
آقای پیام
سلام
با کمال احترام مثال شما در مورد دکتر سیاوش شهشهانی مثال مناسبی نیست. زیرا
۱) شما فرمودهاید که در کلاس ایشان شرکت نداشتهاید. پس این اجبار (به تعبیر شما) از سوی آن بزرگوار نبوده است. لذا شامل بحث آقای دامنافشان نمیشود.
۲) البته بنده کتاب آقای دکتر شهشهانی را ندیدهام. بنابراین نمیتوانم داوری داشته باشم و شاید سخن شما درست باشد. اما ایشان استادی کم نظیر در ریاضیات است و اگر شما حتی یک جلسه سر کلاس ایشان حضور داشتید. احتمالاً از آوردن این مثال صرفنظر میفرمودید.
من از همینجا خدمت آقای دکتر شهشهانی سلام عرض میکنم و برای ایشان طول عمر با عزت آرزومندم.
پیروز باشید
ممنون از پاسخ شما. من هم سعادت حضور در کلاس ایشان را نداشتم، اما از دوستانی که در کلاس ایشان بودند تنها تعریف و بزرگی شنیدم. اما الزاماً یک دانشمند بزرگ یا یک معلم توانمند نویسندهی خوبی نخواهد بود. من با این که به دانش و استادی ایشان معترف هستم، کتاب ایشان را برای دانشجویان مهندسی مناسب نمیدانم. احساس اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان همدورهای من در شریف همین گونه است.
اگر حافظهام درست یاری کند کتاب ریاضیات دکتر شهشهانی اولین بار برای ورودیهای سال 87 به عنوان منبع درس ریاضی 1 و 2 معرفی شد و تا سال 89 ادامه یافت. سال 90 و شاید 91 دوباره از کتابهای خارجی استفاده شد و در سال 91 یا 92 کتاب دکتر شهشهانی معرفی شد که هنوز از آن استفاده میشود. خدای نکرده قصد نداشتم بگویم دکتر شهشهانی از نفوذ خود در دانشکدهی ریاضی استفاده کردند تا کتابشان را بفروشند. اگر کسی چنین برداشتی کرده همین جا عذرخواهی میکنم. اشارهی من به مقدمهی 5 صفحهای کتاب ریاضی 1 ایشان است که در آن توضیح میدهند چرا کتابهای حساب دیفرانسیل و انتگرال آمریکای شمالی برای دانشجویان ایرانی مناسب نیستند و در تألیف کتاب خودشان چه نکاتی را مد نظر داشتند که از نمونههای جهانی آن سودمندتر باشد. با وجودی که دانشجویان رشتههای مهندسی متفقالقول کتابهای مرسوم خارجی را بهتر از کتاب دکتر شهشهانی میدانند، ایشان حقیقتاً کتاب خودشان را سودمندتر میبینند. به نظر من این مثالی از اثر IKEA است که در نظر قبلیام به آن اشاره کردم.