چه بخوایم چه نخوایم، ازدواج موضوع خیلی مهمی توی فرهنگ ما و تقریباً همه جای دنیاست؛ متاسفانه توی کشور ما تا وقتی کسی ازدواج نکنه، حتی اگه دارای موقعیت شغلی، تحصیلاتی، فرهنگی و اجتماعی بالایی هم باشه، اون رو یه آدم خام میدونن؛ انگار همه مشکلات بشریت با ازدواج حل میشه.
تا حالا عاشق شدین؟ رو کسی کراش داشتین یا دارین؟ شده دلتون واسه یه نفر بتپه؟ چی باعث شده جذب اون آدم بشین و ازش خوشتون بیاد؟ احتمالاً شما هم تا حالا به معیارهاتون برای ازدواج و یا حداقل شروع یه رابطه عاطفی فکر کردین؛ چند وقت پیش توی اینستاگرامم در مورد شغل و خونه رویایی پرسیدم. خیلی ازش استقبال شد و کامنتهای خوبی هم دوستان زیرش نوشتند.

شغل و خونه رویایی
حالا اگه موافق باشین، به معیارهای ازدواج یا شروع رابطه عاطفی فکر کنیم که برای هر کسی فرق میکنه. وقتی از کسی در این مورد سوال میپرسی، معمولاً معیارهای روتینی مثل خوشگل بودن، پولدار بودن، اخلاق، درک و شعور، تحصیلات، شغل و … رو اسم میبرن؛ اما واقعاً معیارهای دیگهای هم وجود داره.
مثلاً چند وقت پیش مقالهای توی سایت psypost در مورد sapiosexuality خوندم که یک نوع تمایل جنسی (با گرایش جنسی اشتباه نگیرین) هست که اخیراً داره در موردش صحبت میشه. به زبان ساده، فرد sapiosexual به کسی گفته میشه که عاشق هوش و مغز طرف مقابلش میشه. به عبارت دیگه این نوع افراد، جذب هوش و ذهن میشن و این ویژگی برای شروع یه رابطه عاطفی براشون توی اولویت بالایی قرار داره. گفته میشه این افراد حتی موقع صحبت کردن با یه فرد خیلی باهوش از لحاظ جنسی تحریک میشن.

ازدواج
توی یه تحقیقی که روی ۳۸۳ نفر با ضریب هوشی بالا انجام شده، بعد از «مهربانی و درک»، «هوش» رتبه دوم رو توی معیارهاشون برای جذب به طرف مقابلشون داشته. «شخصیت هیجانانگیز» و «شخصیت سختنگیر» به ترتیب رتبههای سوم و چهارم رو داشتن. گفته میشه بین ۱ تا ۸ درصد افراد بین ۱۸ تا ۳۵ سال، ساپیوسکشوال هستن.
خب حالا اگه موافق باشین، همهمون توی کامنتها بنویسیم که معیارهامون برای شروع یه رابطه عاطفی یا ازدواج چیه؛ بنویسیم از چه جور دختر/پسری خوشمون میاد. نظرمون قطعاً واسه همدیگه مفیده. فقط لطفاً اول کامنت، سن و میزان تحصیلات و وضعیت سنتی بودن/نبودن خونوادهتون رو هم بنویسین. اگر هم ازدواج کردین، میتونین کامنت بذارین و بگین دوست دارین همسرتون چه ویژگیهایی داشته باشه. میتونین از اسم و آدرس ایمیل مستعار استفاده کنین تا ناشناس بمونین. فقط حتماً از اسمهای دخترونه و پسرونه استفاده کنین تا متوجه جنسیت همدیگه بشیم. در مورد خط قرمزها هم میتونیم بنویسیم. مثلاً «اگه فلان ویژگی رو داشته باشه، عمراً باهاش وارد رابطه بشم.» کلاً هر چه میخواهد دل تنگت بگو!
اگر میخواهید از انتشار نوشتههای بعدی پانویس باخبر شوید، میتوانید به طور رایگان، مشترک خوراک پانویس، اینستاگرام من و یا کانال تلگرام پانویس شوید و یا برای اشتراک ایمیلی، ایمیل خود را در کادر زیر وارد و ثبت کنید:
دقت داشته باشید که برای فعالسازی اشتراک ایمیلی، باید ایمیلی که از طرف وبلاگ برایتان فرستاده میشود را تأیید کنید.
لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=2169

سلام عرض ادب محمد عظیمی هستم دکتری روانشناس بالینی از شیراز یک خانم پخته و با شخصیت و دارای شعور اجتماعی بالا. فردی که قدرت حل مسأله دارد . در برابر مشکلات تسلیم نمیشه جهت رابطه دوستی سالم به شماره 09335855398تماس بگیرد. منظورم از دوستی، کسی که بیشترین انرژی رو براش میزارید.انتخاب شریک میتونه به کلی زندگی آدم رو تحت تاثیر قرار بده ، باید دانش و آگاهی داشته باشد و واقع بینانه به سرنوشتی که بر او در زمان و مکان خاصی که قرار دارد تحمیل شده بپذیرد
من 26 سالمه کارشناسی ارشد و شاغل
خانواده شاید کمی سنتی اما مذهبی نیستن
برای من الویت اینه که طرفم جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشه
منظورم از جایگاه اجتماعی پول نیست
منظورم جایگاهی داشته باشه که برای بقیه قابل احترام باشه
برام خوب صحبت کردن خیلی مهمه
این که فن بیانش خوب باشه توی سخنرانی ها و جمع و علاوه بر این با من هم بتونه خوب صحبت کنه و احساساتشون در حد متعارف و به موقع بروز بده و همیشه حرف تازه ای برای صحبت کردن و بحث کردن داشته باشیم
چه سیاست چه محیط زیست چه اجتماع و..
از لحاظ ظاهر هم دوست دارم قدش بلندتر باشه اما باز الویت اصلیم نیست یعنی اگر همچیش اوکی باشه اما قدشم خیلی بلند نبود کنار میام
دوست دارم اهل فیلم دیدن و پادکست گوش دادن باشه
نسبت به تکنولوژی کاملا آپدیت باشه و اینجوری نباشه که از من عقب تر باشه، تقریبا تو یه سطح باشیم( خودم سعی میکنم همیشه آپدیت کنم خودمو)
دوست دارم از لحاظ جنسی کاملا بتونه برانگیختم کنه و تو این قضیه خیلی اصطلاحا ماست نباشه
دوست دارم بیشتر باهوش و با درک باشه
و گاهی هم دیوونه باشه واسه من
اعتماد بنفس خوبی داشته باشه اما کاذب نه و برای خودش ارزش قائل باشه ورزش کنه مثل من و مواظب تغذیه و کالری هام باشه اما گاهی که هوس پیتزا کردیم بهم بگیم امشب بیخیال کالری
نسبت به جنسیت تعادل رو رعایت کنه
یه کلمه بگو منو میخوا
چقد خوب😍 اتفاقاً منم دوس دارم طرف مقابلم این ویژگیهارو داشته باشه چون من این اکثر این ویژگیهارو دارم ودوس دارم طرف مقابلم اینجوری باشه کاش همسن بودیم با همدیگه آشنا میشدیم💔
اصالت و ریشه
پر بودن ظرفیت فرد و پر بودن چشمهای فرد
تحصیلات
شعور و درک و محبت و مهربانی
۲۳ سال دارم و ترم آخر ارشد یکی از رشتههای مهندسی هستم.
خونواده سنتی دارم ولی آدم سنتی یا مذهبیای نیستم.
در جایگاه اول برام احترام مهمه توی رابطه و این که آدم پخته و بالغی باشه و رفتارای بچگونه نداشته باشه.
بعد از اون برام مهمه که فکر بازی داشته باشه و آدم متعصبی نباشه.
همچنین برام مهمه که آدمی باشه که هدفش و اشتیاقش رو کشف کرده و برای رسیدن بهش تلاش میکنه.
در کنار اینا ویژگیای دیگه ای هم به عنوان امتیاز مثبت تلقی میشن ولی اگه نباشن هم میتونیم کنار بیایم ولی این چندتا که گفتم جزو الزاماته برام.
مرد هستم،سمستر اول دانشگاه کامپیوتر ساینس، فک کنم 18 سال دارم
به نظرم خودم !
چیزی که دو فرد ره به یک دیگر می رساند سطح سواد و خاصتاً ظرفیت آنها می باشد، ما قرار است زندگی خود را با طرف مقابل نصف کنیم، خوب این یک ظرفیت متقابل برای برداشت دارد..
ازدواج پسر پادشاه با دختر دهقان و یا برعکس، قصه دوران کودکی ماست ، در بزرگی چیزی که دو فرد را به یک دیگر می رساند معیار های زندگی آنهاست.
من نسرین ،۲۹ سالمه و از خانواده به شدت سنتی و مذهبی و متعصب هستم! اما خودم اینجوری نیستم😅. من همیشه جذب مردهایی میشم که غیر مذهبی و غیر متعصب و باهوش هستن، دوبار تا به حال رابطه عاطفی برقرار کردم که الان که فکر میکنم میبینم هر دوتاشون مذهبی نبودن، خیلی باهوش بودن ، بی نظم بودن😅، تفکرات سیاسی و اجتماعی و … خیلی متفاوت با بقیه داشتن! و من عاشق این خصوصیاتشون بودم!!!! وخیلی مهربون و اجتماعی بودن. حتی الان که فکر میکنم میبینم یه عده هم بودن اما من به خاطر اینکه مذهبی بودن و زیاد اهل سیاست و فلسفه و این جور چیزا نبودن جذبشون نشده بودم! عجیبهه!!!
17 سالمه-
جذب افراد غیرقابل پیش بینی و خلاق میشم. افرادِ رک. کسی که برای کارهاش چارچوب تعیین نکنه. بی پروا! همینطور هم از آدمای متعصب فراریم
خانم هستم ومجرد .مهمترین موضوع دوست داشتن همدیگه اس. اگه ادم طرف مقابلشو دوست داشته باشه خیلی معیاراش تعدیل میشن و خیلی میتونه تو زندگی گذشت داشته باشه وبا مشکلات زندگی کنار بیاد. به شرط اینکه بدونه طرف مقابلش آدم درستیه و ریگی تو کفشش نیست و صادقه ورو حرفی که میزنه بایسته و از همه مهمتر اهل خیانت و خیانت بازی نیست.
سلام استاد
26 سالمه، لیسانس برق، خونواده معمولی رو به مذهبی 🙂
ملاکم واسه ازدواج اینه که طرفم مثل خودم از همه مهمترخل و دیوونه باشه، نترس باشه و ریسک پذیر، ملاک بعدی… سر کیو داریم کلاه میزاریم؟ زیبایی ظاهری واسه همه مهمه و به نظرم ظاهر یه آدم تا حدود زیادی اون آدم رو به شما معرفی میکنه همونطور که شاعر میگه : رنگ رخساره خبر میدهد از سر ضمیر.. و ملاک آخر هم اینه که به قول فرنگیا اصطلاحا کمستری(chemistry) طرف مقابل باهام بخونه
خط قرمزهام هم اینه که طرف منفی باف و (naysayer) نباشه، تنبل و خودخواه نباشه و از همه مهم تر مغرور نباشه.
25 ساله-لیسانس-خانواده نسبتا سنتی
معتقدم مهمترین چیزی که همراهی دو انسان رو شیرین و ماندنی میکنه اخلاقه… اخلاق هم فقط در شوخ طبعی و لبخند روی لب خلاصه نمیشه، یکرنگی و نفاق نداشتن ، منصف بودن، حفظ حریم ها، ادب و شیوه تعاملات ، نداشتن بخل و حرص و حسادت و… از نکات ابتدایی اخلاق خوبه
دومین معیار اعتقادات مذهبی مشترکه…
سومین ملاک: تحصیلات دانشگاهی هدفمند داشتن (طرف دانش توی زندگیش مساله باشه و نه مدرک) و البته فعال و کنشگر بودن در مسایل اجتماعی جامعه
چهارم تفاهم فرهنگ و اقتصادی خانواده ها
پنجمین مورد و مهمترین مساله که یک مرد رو برای همراهی مطمئن میکنه استقلال و مدیریت مالی داشتن و استقلال فکریه
ظاهر هم بالاخره مهمه : چهره دلنشین و هیکل مردانه داشتن ( چاقی بیش از حد و لاغری زیاد برازنده یک مرد نیست)
خط قرمز: مردبچه ننه و ضعیف ، دروغگویی ، اعتیاد ، تنبل و بی برنامه
سلام
38 ساله. کارشناسی ارشد
با ایمان- مهربون و بااحساس- مستقل از لحاظ فکری و شخصیتی- اهل مطالعه و کار و تلاش
خط قرمزها: خیانت. اعتیاد
خانم هستم . 33 ساله و مجرد
. کارشناسی ارشد . به نظر بنده ، بلوغ فکری کافی ، استقلال فکری ، زلالی روح ، باهوش بودن ( iq ) ، داشتن هوش رفتاری بالا ( eq ) و همچنین داشتن مهارت ارتباطی و مهارت ازدواج ، ملاکهای مهمی برای من هستند. خط قرمزها : مغرور بودن ، بی احساس بودن ، خسیس بودن ، تنبل بودن
مرد هستم دکترای پژوهش هنر ۵۵ساله
بنظرم اخلاق جایگاه مهمی دراین موضوع دارد، و می تونه به ثبات زندگی شکل بده و زندگی رو قشنگ کنه.
٢٩، پزشك، خانواده معمولي رو به مدرن!😬
اولين معيارم ظاهر دلنشين بود، ظاهر طرف مقابلم برام مهمه، چهره حداقل معمولي، و البته خوش هيكل بودن برام مهم بود؛ از مرد تنبل پرخور بدم مياد و دوس داشتم همسرم ورزشكار باشن كه هستن😁…اينكه افرادي ميگن ظاهر مهم نيس، به نظرم اشتباه بزرگي هس و اتفاقا ظاهر بسيار مهمه، شما حتي اگه بخواين كفش هم بخرين، اول ظاهرشو تو ويترين پسند ميكنين، چه برسه به انتخاب همسر…معيار بعدي اعتقادات مذهبي؛ البته نه به معني خشكه مقدس، ولي دوس دارم همسرم نمازشو مرتب بخونه و خدارو بالاسرش ببينه و تو دلش احساس كنه…سومي، چشم پاك بودن، كه ديگه توضيح نميخواد😬 چهارمي داشتن تحصيلات دانشگاهي؛ واقعيتش با توجه به تحصيلات خودم دوس نداشتم با فرد بدون تحصيلات ازدواج كنم، حداقل ليسانس…پنجمي فردي كه اهل گفت و گو و اهل حل مشكلات باشه، قهر نكنه و غر نزنه و ايرادگير نباشه، تو مشكلات از كوره در نره؛ اين معيار، بسيااارررر بسيارررررر مهمه و اهميت اون معمولا بعد از زير يه سقف رفتن خودشو نشون ميده؛ فكر ميكنم هيچ چيز حال به هم زن تر از مرد قهر كننده! و غر زننده نباشه؛ البته اين معيارو خودم بارها و بارها تو دوران آشنايي سنجيدم و ازش مطمئن شدم( وگرنه به هيچ وجه اوكي نميدادم😁)…ششم مردي كه قادر به بيان احساساتش باشه و هر از گاهي بهتون ياداوري كنه كه چقد دوست داره و چقدر براش عزيزي، اين حرفا در واقع دوپينگ زندگي محسوب ميشه😁 اينم برام معيار مهمي بود…در كل معيارا خيلي زياده كه اينا به ذهنم اومد نوشتم…ولي در كل براي خودم، ظاهر، به اضافه نماز و اهل گفتگو بودن بسيار بسيار مهم بود( اين سه تا) و سه تا خط قرمز: سابقه طلاق نداشته باشه، سيگاري و الكلي نباشه…شب بخير🙃
۳۵ سال، دانشجوی دکترا، خانواده نه مدرن و نه سنتی خشک ( مابین)
من فکر می کنم معیارهای انتخاب همسر یک مساله دینامیک هست و هر چه سن می ره بالا یک سری معیار تعدیل می شه و یک سری سخت گیرانه می شه…قبول ندارم که می گن با بالارفتن سن لزوما توقع فرد می ره بالا، در خیلی موارد هم اتفاقا فرد منطقی تر می شه و به قول معروف سازگاریش با تعارضات دنیای اطرافش بیشتر می شه – چون محدوده دیدش با تجربه تعامل با آدمهای مختلف بیشتر شده و از این لحاظ منعطف تر میشه. اون چیزی که من این روزها خیلی درگیرش هستم و باعث میشه دایره انتخاب های من رو محدود کنه شاید واقع شدن در دنیای نه مدرن و نه سنتی است که شاید خیلی از هم نسلهای من که در اوایل دهه ۶۰ به دنیا امدن بفهمن چی می گم… به خصوص اینکه مثل من در کشوری مثل استرالیا باشی و خب رنج افراد فراری از مذهب بسیار زیاد و آدمهای متعادل نه خشک مقدس و نه مدرن به معنای عام کلمه بسیار بسیار کم… و لذا معیار اولیه ام برای جذب شدن به سمت یک نفر واقع بودن در این رنج سبک زندگی و اعتقاده که متاسفانه خیلی زیاد نیست… نمیتونم بگم تحصیلات برام ملاک نیست و مثلا دیپلم و فوق دیپلم خیلی برام خوشایند نیست ( تجربه ام می گه برقراری ارتباط با افرادی که سطح تحصیلاتشون خیلی زیاد فاصله داره با ادم، میزان مسایلی که دو طرف می تونه با هم شیر کنن و از ان لذت ببرن کمه – چون سطح دغدغه ها متفاوته)- اینکه با فرد مقابلم حرف برای گفتن داشته باشم ( سکوت و تلاش برای برقراری ارتباط خیلی در رابطه جذاب نیست و این هم بر می گرده به همسان بودن سطح تجربه و آگاهی افراد)- با رشد طرف مقابل مشکل نداشته باشه و براش قابل درک باشه که همه افراد در محیط خانواده حق رشد کردن دارن و چه خوب که همدیگر رو تشویق کنن به جای اینکه مانع رشد و باعث انقباض طرف مقابل بشن… خیلی هایپر نباشه و میزان انرژیش با من در یک سطح باشه تا رفت و برگشت ارتباط صورت بگیره…هوش هیجانی بالا هم جذابه چون می تونن و قادرن که رابطه را مدیریت کنن…
خانواده نه خیلی مذهبی و نه مدرن. دانشجوی دکتری. ۳۳ ساله.
برای من باهوش بودن و خوب حرف زدن و داشتن رفتار موقر و سنگین خیلی مهمه. من مردی رو می پسندم که بتونم باهاش ساعت ها حرف بزنم و خسته نشم. از آدم پرحرف بیزارم و همین طور از بحث بی سروته و بی نتیجه. منظورم از ساعت ها حرف زدن حرفهای تازه گفتن و شنیدن و حرف هایی که معنایی داشته باشه و به آدم چیزی بده (دانش یا آگاهی یا آرامش..). از نظر فرهنگی و اقتصادی هم سطح خانواده خودم باشه. با مردی از طبقه ی بالاتر نمی تونم ارتباط برقرار کنم. به نظرم احترام متقابل یه رکن اساسی در رابطه عاطفیه . و این رفتار محترمانه خودش شامل مجموعه ای از اصول اخلاقی میشه. وفاداری خیلی خیلی خیلی زیاد برام اهمیت داره. من آدمی هستم که حتی لباس ها ابزار و وسایل مورد استفاده م رو برای مدت زمان طولانی نگه می دارم. یعنی زمان خرید بادوام بودن جنس و ماندگار بودن طرح برام مهم تر از به روز بودنشه. نمی فهمم چطور آدم ها یه مدت کسی رو می خوان بعد نمی خوان! هیچ وقت رابطه های تاریخ دار رو درک نکردم. همه تحصیل کرده ها خوب و با شخصیت نیستند با این حال داشتن تحصیلات برام مهمه. از فانتزی هام اینه که مرد زندگیم ساز بزنه 🙂 . ظاهر هم نه خیلی زیاد ولی تا حدی برام اهمیت داره. مثلاً از مرد چاق و شکم گنده خوشم نمياد. سلیقه ی موسیقیایی مشترک شاید در ظاهر مهم جلوه نکنه ولی به نظر من چون نشونه ی خیلی چيزها درباره ی شخصیت و سبک زندگی شخصه اتفاقا مهمه. ثبات داشتن و قابل اعتماد بودن خیلی مهمه. مردی که حرص مال دنیا نداشته باشه اما بی خیال و باری به هر جهت نباشه. همیشه با داشتن یه برنامه خیالم راحت تره. بی هدف و برنامه ی مشخص کاری انجام دادن کلافه و عصبیم می کنه برای همین مرد بی نظم و انظباط رو نمی تونم تحمل کنم. از کنترل شدن بیزارم. زندگی به سبک اروپایی سلیقه من نیست ولی مرد بدبین و کنترل گر رو هیچ جوری نمی تونم تحمل کنم.
فعلاً همينا به نظرم رسید. 🙂
– چقدر خوبه که اهل حرف زدنین. فکر کنم این باعث میشه هیچی رو تو خودتون نریزین و به زبون بیارینش و در موردش با طرف مقابل گفتگو کنین.
– ساز زدن از فانتزیهای منم هست؛ مخصوصاً اگه باهاش بخونه:-)
– تحصیلات چقدر براتون مهمه؟ مثلاً اگه لیسانس باشه، مشکلی ندارین (از لحاظ اختلاف مقطع)؟ طرف دیپلم باشه ولی خیلی اهل مطالعه و خوندن باشه چی؟
– آدم کنترلگر وحشتناکه. زندگی رو جهنم میکنه به نظرم.
تحصیلات وقتی ارزش به حساب میاد که باعث رشد اندیشه و فرهنگ شخص شده باشه. این رشد لزوما با تحصیلات دانشگاهی به دست نمياد. بسیارند دانشگاهیانی که از نظر ادب و فرهنگ ضعیف و حتی غیر قابل تحملند. شخصی که تحصیلات عالی نداشته باشه ولی اهل مطالعه ی با تفکر باشه از کسی که فقط مدرک گرفته و هیچ رشد فرهنگی نداشته خیلی خیلی بالاتره.
سلام چطور ميشه هم پر حرف نباشه و هم ساعتها بشه باهاش حرف زد!! منظورتون اينه كه ساعتها گوش بده.. 🤕😐
دقیقا توضیح دادم که پرحرفی رو دوست ندارم. زیاد حرف زدن به شرطی خوبه که حرف از نظر معنا و مفهوم ارزش گفتن و شنیدن داشته باشه. مکالمه اساسا شامل گفت و شنود میشه . این که فقط یه نفر حرف بزنه به هیچ وجه مقصود من نبود. 🙂
سلام آقای دامن افشان.
من سینا هستم یه پسره 20 ساله
یه مدتی میشه که همراه شما در صفحات مجازی هستم.
به صورت اتفاقی با صفحه Instagram شما آشنا شدم ( یادمه داشتم در مورد Bit coin تحقیق میکردم که به یه پست از شما بر خورم که نسبت به بقیه کاربرای ایرانی متفاوت تر در موردش نوشته بودید ).
خلاصه همین باعث کنجکاویم شد و یه سرک به بقیه پستاتون کشیدم که واقعا منو جذب کرد و از اون موقع همیشه در جریان موضوعات اجتماعی که مورد بررسی قرار میدید هستم و مشتاقانه منتظر مطالب جدیدتر شمام,
چون احتمالا خودتون خوب میدونید که در فضای مجازی ما بعضی موقع پیدا کردن یه جایی که وقعا به قصد آموزش و آگاهی باشه چه قدر سخته. ( البته ناگفته نماند که باید اعتراف کنم بعضی موقع احساس میکنم زبون گزنده و رک گویی دارید که زیاد مورد پسند من نیست ولی در کل شما یکی از بهترین کسایی هستید که من از زمان آشنایی با Instagram دنبال میکنم 😉 ).
و اما در مورد پست آخرتون که موضوع روابط عاطفی و Crush رو مطرح کرده بودید و تشویق به گفتگو در موردش، من رو بیش از پیش ترغیب کرد که بخوام در موردش با یکی صحبت کنم یا شاید ازش مشاوره، نکته یا چیزی بگیرم.
راستش شما تو دنیا دومین نفر ( بعد از یک مشاوره خانواده ) هستید که میخوام داستان خودم رو باهاش در میون بزارم.
این داستان زمانی اینقدر برام سنگین بود و دچار سردرگمی شده بودم که تصمیم گرفتم برم پیش یه مشاوره ولی نمیدونم چرا بعد از گذشت 3 جلسه که رفته بودم پیشش دیگه میلی به ادامه نداشتم ( انگار چیزی که میخواستم رو بهم نمیگفت ).
اما حالا داستان از چه قرار بود…
از خودم بگم که من یه جورایی آدم حساس و احساسی هستم و خودم رو همیشه یه ماجراجوی احساسی میدونم البته این موضوع باعث شده که از بچگی حتی از نزدیک ترین افرادم مورد تمسخر یا حتی شماتت قرار بگیرم واسه همین هم تا میتونم همیشه این قبیل موضوعات مخفی میکنم یا تو خودم میریزم.
من حتی عشق دوران کودکی داشتم که تو دوران ابتدایی ،دبستان عاشق یه دختر خانم شده بودم که البته داستانش مفصله و در این نامه نمیگنجه.
ولی میخوام بگم که آدمی بودم(در گذشته) که همیشه به عشق در نگاه اول اعتقاد داشتم ولی…….
کمی بگردم به گذشته: وقتی خودم تو دوران راهنمایی یا قبل تر به یاد میارم فک میکنم اون موقع شادتر بودم و علی رقم قولی که به خودم دادم انگار دلم واسه اون دوران تنگ شده، من توی سمپاد ( مدارس استعداد های درخشان درس میخوندم) و توی دورانی از ابتدایی قبول شدم که یه سری خانواده ها برای بچه هاشون میلیونی خرج میکردن ولی من در کمال ناباوری خودم و خانواده طوری بدون هیچ کلاسی تو این مدارس پذیرفته شدم که همیشه باعث غرورم میشد
ولی ای کاش هیچ وقت این راه رو نمیرفتم.
روزا سپری شد و من رسیدم به دبیرستان، دوم دبیرستان بودم که با افت شدید درسی مواجه شدم و به خاطر مشکلاتی که با معلم ریاضی و صد البته اون معاون ….. داشتم ( تو اون …… فحشش دادم!) وسط سال از تیزهوشان اومدم بیرون تغییر مدرسه یا به نوعی یه کوچ اجباری زدم
و همین بود شروع سرکوفت های هر روزه مادرم.
جلوتر رسیدم به کنکور: کنکور اولم سال 95 بود که خوب نبود بنابراین یک سال دیگه پشت کنکور موندم تا برای 96 آماده شم که تو این یک سال پاک نابود شدم.
ولی حداقلش در رشته مورد علاقم مهندسی شیمی تونستم قبول شم.
تازه وارد دانشگاه شدم و محصور جو دانشجویی و امثال مسائل دیگه ای که حتما خودتون خوب میدونید که دیگه واردش نمیشم.
حتما خودتون تجربه کردید: تو سیستم آموزشی کشور ما دانشگاه رو محلی واسه آشنایی بیشتر دختر و پسر میدونن بر عکس مدارس غرب که از ابتدا با هم رشد میکنن.
و این موضوع کراش و عاشقی و روابط عاطفی؛ اصلا با دانشجو و دوران دانشجویی بیگانه نیست و حتی جزوی از اونه، همیشه گوشه و کنار یه گروه دانشجویی رو پیدا میکنید که دارن در مورد این موضوع ها بحث میکنن.
ولی من همیشه خودم رو ازش دور میکردم قاطی این جور گروه ها نمیشدم یه جورایی بعد از فشار کنکور دیگه احساس پیری میکنم. و حتی اول دانشگاه به خاطر مسائلی فشار شدید روحی تجربه میکردم و حتی کمی تا الان.
و اما اون :
جلوتر بهتون گفته بودم که همیشه آدمی بودم که به عشق در نگاه اول اعتقاد داره و همیشه منتظره آدم رویا هاشه که مثل یه طوفان، صاعقه، مثل یه رگ بار بهاری پیداش بشه،
ولی این فرق داشت، این بار فرق داشت اصلا متوجه نشدم اولین بار کی متوجه حضورش شده بودم.
خلاف چیزی که میدونم و اون اینه که عشق هم کلاسی و هم رشته ای آخر عاقبت نداره من تو این راه قرار گرفتم.
اون دختر که به طور اتفاقی ( تاکید میکنم اتفاقی ) هم اسم عشق دوران کودکی منه،( اینو بعدا فهمیدم)
داره منو ویران میکنه هر روز و هر شب وقتی سر به بالش میذارم فکرش منو به آشوب و مرز جنون میکشونه و گاهی از فکر کردن بهش قلبم به درد میاد.
انگار هر چی بیشتر در موردش میفهمم بیشتر عاشقش میشم و اون یه جورایی نقطه کمال منه و چیزایی رو که همیشه میخواستم بهش برسم رو همین الان داره.
و توی خود اینستا هم هر روز دنبالش میکنم
ولی حقیقت اینه که کاری از دستم بر نمیاد، من هیچ قدرتی ندارم که حتی بخوام اونو از حس خودم نسبت بهش مطلع کنم
تنها کاری که میتونم انجام بدم اینه که اون عشق رو در قلبم نگه دارم و با ناامیدی به جلو برم که شاید در آینده وضعیت تغییر کنه.
( راستی اینم بگم که من از اون دانشگاهی که با هم همکلاسی بودیم اومدم بیرون یعنی انتقالی گرفتم و الان اومدم شهر خودمون اراک و الان فقط story اینستاگرام تنها نقطه اتصال من به اونه).
یه بار داستانی شنیدم در مورد این بود که اگه قرار باشه یه نفر به عشقش برسه پس میرسه ولی کی؟ نمیدونم…
خلاصه این بود بخشی از داستان crush من که خواستم با شما در میون بذارم.
ببخشید که اگه طولانی شد و حوصلتون سر رفت، آخه گفته بودید هر چه دل تنگت میخواهد بگو، منم گفتم.
البته این نشون از علاقه قلبی من به شما داره
نمیدونم چرا ولی احساس راحتی با شما میکنم
و بعد از گفتم این حرفا کمی آروم تر شدم.
پ ن :راستی یه چیز دیگه هم که ته دلم بود و میخواستم به شما بگم اینه که
من فهمیدم شما قبلا استاد دانشگاه بودید و ریاضی تدریس میکردید و شانس رفتن به خارج از کشور رو داشتید و بنا به دلایلی ناخواسته دیگه تدریس نمی کنید؛ نمیدونم این حرف من به شما قوت قلب میده یا نه ولی من شما رو این طوری که هستید بیشتر دوست دارم ( کسی که دیگه استاد دانشگاه نیست یا شایدم به خاطر کینه ای که نسبت به اساتید دارم).
خلاصه این طوری خیلی بهترید
و حتما کسای دیگه ای هم تو دنیا هستن که شما رو همین طوری دوست دارن.
ارادتمند شما
سلام دوست خوب،مطلبتون رو خوندم بنظرم ب نکته خوبی اشاره کردید ک احساسی هستید اینو میشه از مطالبتون متوجه شد،احساسی بودن بعد نیس ولی باید یاد بگیریم خیلی با این احساساتی ک داریم وارد رویا نشیم زندگی رویا نیس دو نفر ک همو میخان لزوما مث هم نیستن و همیشه کنار هم خوش و خرم زندگی نمیکنن زندگی بالا و پایین داره رابطه ها فراز و نشیب داره،مشکل میدونید کجاس اینه ک ما فرزندانمونو از نظر محبت تو خونه ارضا نمیکنیم و این خلا رو ب اشتباه با یک نگاه یا کچکترین محبت جایه دیگ میخایم پر کنیم،شما باید اول خودتونو دوس داشته باشن عاشق خودتون شین هیچ مشاوری ب اندازه اراده خودتون نمیتونه بهتون کمک کنه،باید قوی بود مسیر عشق هرگز هموار نیس باید خودتونو اماده کنید بخصوص اینک فرد احساسی هستید،پشنهاد من اینه ک اول خودتونو دوس داشته باشید سریع وابسته نشین ،ادم های وابسته زود شکست میخورن،موفق باشین
من هم یه ساپیوسکشوال ام!
وقتی که دوره لیسانس بودم عاشق یه پسری شده بودم که عاشق ریاضی بود و وقتی مساله حل میکرد انگار داشت با اعداد معاشقه میکرد، منم عاشق نگاه کردن به اون بودم. سه سال رابطه داشتیم و البته تموم شد به دلایل دیگه ای، مثل اهداف متفاوت و اینکه اون آدم ازدواج کردن نبود. الان هفت سال از انتهای اون رابطه میگذره و من نامزد دارم و اون هنوز ازدواج نکرده. نامزدم هم همون طور که انتظار میره آدم باهوشیه و البته دوست داشتن رو بلده. شاید از اولین دلایلی که من جذب نامزدم شدم این بود که اولین نفری بود که میشد یک روز تمام باهاش حرف بزنی و مدام چالش مطرح کنی و اون مشتاق حل کردنش باشه و خیلی هاش رو هم حل کنه و یه چیز خیلی مهم به نظر من اینه که با آدمی ازدواج کنید که شما را دقیقا همونطور که هستید بپذیره، این اصلا مساله کوچیکی نیست و به آدمای زیادی هم پیدا نمیشن که شما رو همونطوری که هستید بپذیرن و دوست داشته باشن که البته من تو زندگیم شانس آوردم و بالاخره این آدمو پیدا کردم!
با اون «میشد یک روز تمام باهاش حرف بزنی» خیلی موافقم. خیلی خوبه که همچین کسی رو کنارتون دارین.
مرسی 🙂
۳۱ سال، فوق لیسانس، خانواده فرهنگی
معیارهای مهم برای شخص مقابل ازدواج بنظرم اول اینه که شخص زندگیش رو دوست داشته باشه و اگه ازدواج کنه شخص اول و آخر زندگیش همسرش باشه. دوم اینکه خودش بخودی خود حالش خوب باشه و نیازی به ازدواج برای حال خوب نداشته باشه. سوم اینکه خودش رو شناخته باشه و بتونه به رفتار و اعمال خودش آگاه باشه و نگاه کنه. چهارم اینکه به خدا اعتماد و امید داشته باشه. پنجم اینکه خانواده ای شبیه به خانواده خود من داشته باشه.
25 داروساز خونواده مذهبی و ولی دوست دارم خونواده طرفم مذهبی نباشه. در عین حال تجملیاتی و پولدوست هم نباشن و به پول به چشم وسیله نگاه کنه نه هدف غایی. همین فیلتر فر کنم به اندازه کافی کارمو سخت میکنه با اینه زیبایی معمولی کافی هست برام و تحصیلات هم مهم نیست. کتابخون باشه و نه شخصیت کنترلگر داشته باشه نه ضعیفالنفس و وابسته.
سلام
۲٨ سال دارم دبیر هنرستانم
بنظر من سطح سواد ارتباطات طرف مقابل از هر چیزی مهمتره
آدمهایی که سواد ارتباطی پایینی دارند اشخاصی که باهاشون زندگی میکننو آزار میدن
در زندگی من آدمهایی هستن که از اصلیترین و نزدیکترین افراد به من هستن و نمیشه ارتباطمو باهاشون قطع کنم.
نمونه یک رفتار اینکه همین امسال عیدیکی از مشکلات من این بود که پدرم سر یک چیز پوچ قهر کرد و منزل بعضی از فامیل نیومد و این ارتباط بد ایشون با فامیل منو آزار میده
٣٣سال مجرد فوق ليسانس خانواده متوسط
در سنين پايين تر فكر ميكردم دوستداشتن مهم ترين هستش و بعد خانواده و ظاهر و سطح سواد چيز هاي عمومي ولي بعداز اينكه وارد يكي دو رابطه با تفكر ازدواج شدم ديدم مهم توين چيز پايبند بودن به زندگيه كه برام مهم ترين چيز شده شايد به دليلِ نميشه گفت خيانت گرايش هاي تنوع طلبي افرادي بود كه باهاشون وارد رابطه شدم ولي در حال حاظر فكر ميكنم دختري رو بپسندم كه از نظر عاطفي وابستگي نداشته باشه اقدار شخصيتي داشته باشه و پايبند به زندگي رفتار و اخلاق متعادل و البته دوستداشتن واقعي زيبايي معمولي مهربان و خانواده نرمال ولي باز هم نميتونم با گفته همون شخص اين رو قبول كنم و بايد در مدتي هر چند كوتاه به واقعيت گفته هاش دست پيدا كنم
در مورد اون تفكر هوش هم به نظر من بايد معلومه بشه در چه جامعه و سطح اجتماعي اين مطالعه انجام شده و حتي در كدام گرايش مذهبي
شايد درست باشه ولي در جامعه ايران فاكتورهاي تاثيير گذار ديگري در عشق و گرايش جنسي كه بدليل نوع زندگي ايراني بجود مياد درصدهاي متفاوتي از دوستداشتن رو به خودش اختصاص ميده و شايد گزينه هاي متفاوت با توجه به اينكه در ايران به نظر من بيش از ٩٠درصد ازدواج ها با افرادي كه در دايره كوچيكي از ارتباطها دوستانه اجتماعي كاري و خانودگي شكل ميگيره و نه براساس ديدگاه ها و معيارهاي جهاني
معمولا هركي دم دستشون باشه همه نكاتشو خيلي بزرگ و جذاب ميبينند مثل ممكنه دختري عاشقه يك پسر خيلي باهوش بشه ولي در اصل اون پسر خيلي باهوش هم نباشه از متوسط جهاني هم كمتر باهوش باشه و بيشتر بخاطر اينكه در دايره ارتباطاتش بوده اين تفكر رو داشته باشه
به نظر من تفكرات مذهبي و بينش سياسي جامعه و عدم اطلاعات روانشانسي در اين امر در ايران بيشتر از هوش تاثيير دارند
27، لیسانس، نسبتا سنتی
فکر میکنم مهمترین چیزی که منو جذب یک فرد میکنه علائق مشترک هست، منظورم تفاهم نیست، بلکه موضوعات و چیزهاییه که هر دو بهش علاقه داریم و میتونیم در موردش صحبت کنیم و هیچ وقت خسته نشیم، در غیر این صورت نمیتونم با شخص رابطهای برقرار کنم. صداقت خیلی برام مهمه، صداقت احترام به هوش طرف مقابله. من احساساتم رو همیشه سرکوب کردم و سعی کردم بیشتر منطقی باشم (که زیادیش خوب نیست) اما دوست دارم طرف مقالبم کنترل احساساتش رو داشته باشه و موقع عصبانیت و هیجان، متوجه رفتارش باشه. و اینکه منفیگرا نباشه و به جای نفرت، خوبیهای دیگران رو ببینه.
و البته تقریبا مطمئنم هرگز آدمی رو پیدا نمیکنم که به من علاقه داشته باشه و دارای تمام این خصوصیات باشه (کمااینکه خودم هم احتمالا ندارم).
چه جمله قشنگی نوشتین: «صداقت، احترام به هوش طرف مقابله».
زده بالا متصل شده به تابلو کائنات
معیار اول دوم سوم پول هستش.
شرط لازم حالا برو سراغ شروط کافی لازم
32 سال، دانشجوی ارشد، خانواده ی سنتی
شغل و تحصیلات و اینکه طرفم مثل خودم فکر کنه برام خیلی مهمه، ولی متاسفانه تا به حال تا به چنین فردی آشنا نشدم. خیلی خواستگار داشتم که شاید از نظر بقیه عالی بودن ولی همون دفعه ی اول رد کردم، چون مطمینم مسایل مهم فکری ما با هم فرق داشت. البته خیلی مسایل دیگه هم برای من وقتی که بیشتر هم سنای من به ازدواج فکر می کردن، با وجود زندگی در شهری کوچک و داشتن پدری معتاد و اوضاع مالی بد، شرایط ازدواج رو سخت تر می کرد. تقریبا تا قبل 26 سالگی اصلا به ازدواج فکر نمی کردم. پدرم به بدترین شکل با اوردوز فوت کرد. من و خانواده ی خیلی موفقم کوچکترین شباهتی به پدرم نداریم ولی قضاوت بدون شناخت افراد این کار رو سخت می کنه. مخصوصا برای افرادی مثل ما که ازدواج شون به شکل سنتیه.
عالی بود نظرتون،همین که الان رو پای خودتونین و راحت در مورد خاسته ها و نظراتتون میگین کلیه دوست عزیز
چقدر خوب نوشتین. چقدر خوبه که با وجود بودن توی همچین موقعیتی، الان احساس موفقیت میکنین. امیدوارم به زودی اون کسی رو که میخواین، کنارتون داشته باشین.
35 سال، دکتری تخصصی ژنتیک، خانواده معمولی
از نظر من واقعا سطح هوش و درک و دانش تخصصی افراد در زمینه کاری خودشون، توی دید من به اونها بسیار بسیار موثر هست ولی مهمتر از همه چیز اول مهربان بودن و بعد حسادت نکردن به دیگران و در نهایت خسیس نبودن هست که دید من را نسبت به یک فرد (شامل جنس مقابل) تعیین میکنه.
۲۶ لیسانس. خانواده معمولی دارم. نه ستنی بیش از حد نه مدرن.
باید اعتراف کنم که منم عاشق هوش طرف مقابل میشم و کراش هم داشتم عاشق شخصی شده بودم که افسردگی شدید داشت تا جایی که چند بار دست به خودکشی هم زده بود ولی همچنان دیوانه وار دوست داشتمش حتی همین الان هم نمیتونم بگم دوستش ندارم دیگه.. دیگه عشقهایی که به استادام داشتم بماند….
معیارم برای ازدواج شاید خیلی پوچ باشه تا حالا انقدر دقیق نشده بودم
ولی متاسفانه چون خودم قد بلند هستم اولین چیزی که در طرف میبینم قد و هیکلش هست و اگر اون به من نخوره کلا دیگه نمیتونم بهش فکر کنم.. بعد از اون مسئولیت پذیر بودنش در کار و زندگیش. کاری بودنش.. مهربان و ملایم باشه… به من آزادی بده حقوق زنان رو پایمال نکنه… علاقههای مشترک داشته باشیم.. کتاب خون باشه.. عاشق حیوانات باشه.. خسیس نباشه.. اولویتش همسرش باشه..ملاحظه کار باشه.. منطقی باشه .. اعتقادات خیلی محکم نداشته باشه مثلا خیلی لامذهب نباشه که نتونه یه آدم مذهبی رو تحمل کنه یا برعکس در کل تعادل داشته باشه در کارهاش..
28سال،لیسانس،خانواده سنتی
من وقتی واسه اولین بار به شخصی علاقه مند شدم ملاکم زیبایی و پول نبود سادگی طرف بود و اینکه فکر میکردم چقدر درکم میکنه زود میفهمه چی میخام ولی این تنها ملاک به درد نمیخورد و رابطه یک طرفه شکل گرفت و اخرش به هیچ رسید،ولی الانم اگ بخوام جذب شخصی بشم بازم مادیات برام مهم نیس و شاید این بار علاقه دو طرفه خیلی برام مهم تر باشه