تا حالا شده یکی از هدفهای زندگیتون که طبیعتاً خیلی براتون مهمه رو با کسی در میون بذارین و بعد طرف به جای اینکه نظرش رو بگه و راهنمایی کنه یا حداقل فقط گوش بده، حرفتون رو قطع کرده باشه و مثلاً گفته باشه یه چای دیگه بریزم؟ اصلاً کار درستیه که در مورد هدفهامون با بقیه حرف بزنیم؟ اگه کار خوبیه، با آدمهای همسطح خودمون باید حرف بزنیم یا با آدمهای سطح بالاتر از خودمون؟
دیروز یه تحقیق جالبی در این مورد خوندم. توی این تحقیق از ۴۲۹ دانشجو در مورد هدفهای زندگیشون پرسیدن و فهمیدن اگه در مورد هدفهاشون با آدمهای سطح بالاتر از خودشون حرف بزنن یا حتی قصد حرف زدن داشته باشن، میزان تعهدشون برای دستیابی به اون هدفها بیشتر میشه. توی یه تحقیق دیگه محققها از ۱۷۱ دانشجوی لیسانس خواستن یه چالش کامپیوتری ساده رو انجام بدن. بعد از تعیین یه هدف برای راند دوم همون چالش، شرکتکنندههایی که هدفشون رو با یه دانشجوی دکترا در میون گذاشتن، نسبت به اونایی که هدفشون رو با یه دانشجوی همسطح خودشون در میون گذاشتن، تعهد بیشتری رو برای رسیدن به اون هدف گزارش دادن و عملکرد بهتری داشتن.

حرف زدن در مورد هدفها
نکته جالب دیگه این بوده که شرکتکنندههایی که هدفشون رو با دانشجوی همسطح خودشون در میون گذاشتن، نسبت به اونایی که در مورد هدفشون با کسی حرف نزدن، عملکرد بهتری نداشتن.
حدس محققها اینه که حرف زدن در مورد هدفهامون با کسی که سطحش ازمون بالاتره و نظرش برامون مهمه، ترک کردن اون هدفها رو سختتر میکنه. در واقع این حرف زدن و به اشتراکگذاری هدفها باعث زیاد شدن انگیزهمون میشه. به عنوان مثال وقتی با مدیرمون در مورد آرزومون برای ارتقا گرفتن صحبت میکنیم، نسبت به موقعی که با دوستمون در موردش صحبت میکنیم، انگیزه بیشتری میگیریم؛ پس اگه میخواین انگیزهتون برای رسیدن به هدفی بیشتر بشه، اونو با یه آدم سطح بالاتر از خودتون در میون بذارین.
در مورد دنبال کردن هدف، یه مقاله جالب دیگه هم چند روز پیش خوندم. یه تحقیقی روی ۳۲۹۴ بزرگسال آمریکایی ۳ بار و طی ۱۸ سال انجام دادن. از شرکتکنندهها در مورد میزان پافشاریشون برای رسیدن به هدفهاشون، اینکه آیا با دید مثبت به چالشهای سر راهشون نگاه کردن و میزان اعتماد به خودشون در انجام کارها سوال کردن. شرکتکنندههایی که پافشاری بیشتری در اولین ارزیابی گزارش کردن و همچنین اونهایی که بیشترین افزایش میزان پافشاری رو در طول تحقیق گزارش کردن، میزان کمتری از اختلالهای افسردگی، اضطراب و پانیک رو در طی ۱۸ سال زمان تحقیق تجربه کردن. این یعنی افرادی که برای رسیدن به هدفهاشون پافشاری میکنن و با دید مثبتی با زندگی برخورد میکنن، نسبت به بقیه با احتمال کمتری، اختلالهای افسردگی، اضطراب و پانیک رو تجربه میکنن.
نظر شما چیه؟ تجربهای دارین؟ موافقین با نتیجه این تحقیقها؟ اصلاً یه سوال کمی مرتبط: دوست دارین سطح مطالعه و سواد و قدرت استدلال و تفکر انتقادی و هوش هیجانی دوستاتون، مخصوصاً صمیمیترین دوستتون، همسطح خودتون باشه یا ازتون بالاتر باشه؟
منابع
- https://psycnet.apa.org/buy/2019-45131-001
- https://psycnet.apa.org/doiLanding?doi=10.1037%2Fabn0000428
اگر میخواهید از انتشار نوشتههای بعدی پانویس باخبر شوید، میتوانید به طور رایگان، مشترک خوراک پانویس، اینستاگرام و یا کانال تلگرام پانویس شوید و یا برای اشتراک ایمیلی، ایمیل خود را در کادر زیر وارد و ثبت کنید. دقت داشته باشید که برای فعالسازی اشتراک ایمیلی، باید ایمیلی که از طرف وبلاگ برایتان فرستاده میشود را تأیید کنید.
لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=2774

من به این نتیجه رسیدم که وقتی برای هدفی خیلی اشتیاق داری اصلا نباید اون رو با کسی در میون بزاری در مورد خودم هم صادق بوده هر وقت هدفمو مطرح نکردم نتیجه موردنظرمو گرفتم.حتی من یه جا خوندم که وقتی هدفت رو با کسی در میون میزاری ناخودآگاه مغز ،اون هدف رو دست یافته تلقی میکنه و سطح انرژی و انگیزه ات برای دستیابی میاد پایین.ولی اگه مجبور باشم با کسی در میون بزارم مسلما با کسی هست که فک میکنم دانش کافی راجع به موضوع داره.
افراد سطح بالا و افراد هم سطح منتها باانرژِی مثبت که البته کم هستند
بله در مورد من هم صادقه این مطلب