بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه خوارزمی و مشغول به کار شدن در دانشگاه گنبدکاووس، همانند همه اعضای هیات علمی تازه وارد که به دنبال کسب امتیاز برای ترفیع سالیانه، تبدیل وضعیت و ارتقاء هستند، کسب امتیاز بخش اعظم ذهن من را مشغول کرده بود. از طرفی با توجه به اینکه شاخه پژوهشی من یعنی آنالیز هارمونیک جزو شاخههای نسبتا سخت در ریاضی هست و براحتی نمیتوان مقاله خوب در این گرایش چاپ کرد، تصمیم گرفتم زمینه پژوهشی خود را عوض کنم. این را نیز اضافه کنم علاوه بر دلایل ذکر شده، به دنبال شاخهای از ریاضیات بودم که بتوان کاربرد واقعی آن را لمس کرد و به دیگران نیز آن را انتقال داد.
اولین زمینهای که در بدو ورود انتخاب کردم و به مطالعه مقاله در آن زمینه پرداختم، بحث “پایداری معادلات تابعی” بود که با مرور مقالات متوجه شدم افراد بسیاری در ایران و یونان، در این زمینه مشغول به فعالیت هستند و براحتی در سال 20 الی 30 مقاله حتی در مجلات خوب نیز چاپ میکنند. حتی اساتیدی را شناختم که با دانشجویان کارشناسی خود در این زمینه در مجله انجمن ریاضی کره مقاله چاپ کرده بودند. بعد از خواندن چند مقاله در این زمینه، به استادی مطرح در این رشته در یونان ایمیل زدم که بنده قصد دارم وارد این شاخه پژوهشی بشوم اما نمیدانم دقیقا کار را باید از کجا آغاز کنم، ایشان خیلی زود به ایمیل بنده پاسخ دادند و سه مقاله برای من فرستادند که ابتدا آنها را بخوانم. بعد از خواندن به ایشان اطلاع دادم که مطالعه این سه مقاله به اتمام رسید و در مرحله دوم ایشان از من خواستند که یک مقاله چاپ شده در یک مجله را پیدا کنم که نسخه آنلاین نداشت. به هر دری زدم نتوانستم این مقاله را پیدا کنم و به ایشان جریان را توضیح دادم که نتوانستم مقاله را بیابم، ایشان نیز دیگر جواب ایمیلهای من را ندادند.
از خیر این شاخه گذشتم و بعد از گذشت یکسال و مرور چندین مقاله در شاخههای مختلف دیگر، رسیدم به بحث “نظریه بازیها “. شنیده بودم که این گرایش بسیار کاربردی است و براحتی کشورهای توسعه یافته با استفاده از این علم، اکثر معادلات سیاسی و اقتصادی خود را حل و تجزیه و تحلیل میکنند. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای ورود به این زمینه پژوهشی ابتدا یک کتاب بخوانم و بعد از آشنایی با مبانی این علم به مرور و مطالعه مقالات در این زمینه بپردازم. از وبسایت انجمن ریاضی آمریکا کتاب “نظریه بازیها، یک مقدمه سرحال” را به مبلغ تقریبی 40 دلار خریدم و کتاب بعد از گذشت یک ماه به دستم رسید (البته لازم به ذکر است که چون بنده برای مت سای نت مرور مقالات بعد از چاپ را انجام میدهم و بعد از مرور هر مقاله، یک تعداد امتیاز به من تعلق میگرفت، بعد از گذشت تقریبا دو سال با جمع این امتیازات توانستم کتاب را بخرم و بابت آن در واقع مبلغی پرداخت نکردم و تنها از امتیازاتم استفاده کردم).
ابتدا تصمیم گرفتم ضمن مطالعه، کتاب را نیز ترجمه کنم و آن را در انتشاراتی دانشگاه که این روزها مسئولین پژوهشی بسیار از آن استقبال میکنند، به چاپ برسانم. اما بعد از خواندن چند صفحه از کتاب متوجه شدم که چون من هنوز این شاخه را خوب درک نکردهام ابتدا باید یک مرتبه مطالعه کتاب را به پایان برسانم، سپس به ترجمه بپردازم، چون واژههای تخصصی نسبتا زیادی در این زمینه وجود دارند. مطالعه کتاب را به اتمام رساندم و بینهایت از بحث نظریه بازیها لذت بردم. چقدر این رشته، زیباست. اما هرکار کردم که خودم را راضی کنم و بنشینم کتاب را ترجمه کنم، نتوانستم. در دانشگاه خوارزمی اساتید ما هم سختگیر بودند و هم با اخلاق. اولین سئوالی که قبل از ترجمه با توجه به تعالیم اساتیدم به ذهنم خطور کرد این بود که دلیل اصلی ترجمه کتاب چیست؟ من که میدانستم اول نفع شخصی و گرفتن امتیاز است، راضی نشدم که این کار را انجام بدهم و کلی کاغذ و قلم هدر بدهم تا کتابی ترجمه روانه بازار کتاب کنم که اولین نفع آن به خودم میرسد، نه جامعه دانشگاهی کشور و شاید ترجمه بنده نیز چون اولین تجربه ترجمه من است و گرایش، گرایش تخصصی خودم هم نیست، ترجمه خوبی نشود. از طرفی دیدم که در این زمینه کتابهایی خوب هم ترجمه و هم تالیف وجود دارند، در نتیجه از ترجمه کتاب صرف نظر کردم.
بعد از مطالعه کتاب و گرفتن تصمیم قطعی که دیگر ترجمه نکنم و تنها به فکر تولید علم در این زمینه باشم، به دنبال اساتیدی گشتم که بتوانند به بنده کمک کنند و راه را نشان دهند. در ایران و در رشته ریاضی افرادی که در این شاخه کار میکنند از تعداد انگشتان یک دست کمتر هستند. با یکی از بهترین آنها تماس گرفتم، پیامک زدم، ایمیل زدم، اما این همکار ما دریغ از یک جواب نه. بسیار برایم جالب بود که چرا محققان ما اینگونه هستند، بنده جوان و با انگیزه، قصد ورود به یک گرایش را دارم و استعداد لازم را هم در خود میبینم، تلاشمم را نیز کردهام، این همکار محترم تنها شاید 10 دقیقه برای بنده زمان بگذارند و تنها یک جلسه به بنده توصیههای لازم را بکنند، شاید من خیلی در این زمینه موفق بشوم و پیشرفت کنم، اما این کار را نمیکنند، نمیدانم علت آن چیست. حتی از طریق یکی از نزدیکان ایشان که دوست صمیمی خودم بود به این استاد محترم پیغام فرستادم که یک روز به بنده وقت بدهند تا من خدمت ایشان برسم و تنها 10 دقیقه وقتشان را بگیرم و چند سئوال بپرسم، اما باز هم دریغ از یک وقت و کوچکترین توجه به درخواست بنده. خلاصه از ایشان هم ناامید شدم.
تصمیم گرفتم در چند کارگاه بینالمللی شرکت کنم و در این همایشها از اساتید استفاده کنم. اولین کارگاه در تابستان 96 در ایتالیا برگزار میشد و سخنرانان خوبی در این کارگاه حضور داشتند. اما نمیدانم علت چیست که سه بار به دبیرخانه این همایش ایمیل زدم که برای بنده دعوتنامه بفرستند تا به دنبال کارهای ویزا بروم، اما آنها نیز نفرستادند، شاید علت آن این بود که اول باید پول ثبتنام را پرداخت میکردم، بعد این درخواست را ارسال میکردم. اما چون ما در کشور هیچ نوع کارت اعتباری بینالمللی نداریم، هزینه را نتوانستم پرداخت کنم. البته با استفاده از برخی از شرکتها میتوانستم این کار را انجام بدهم، اما زمان به سرعت میگذشت و کمکم سردی و خستگی بر من چیره میشد و از طرفی زمان برای اخذ ویزای ایتالیا نیز برایم محدود میشد. پس این کارگاه هم نشد.
چند روزی سردرگم و گیج بودم که چرا من نمیتوانم گرایش خودم را تغییر بدهم و چرا کسی نیست که به من کمک کند. تا اینکه یک آئیننامه جدید از سوی هیات امناء به دانشگاه ابلاغ شد و تیر خلاص در زمینه تغییر شاخه را به بنده زد. آنقدر قوانین پژوهشی در کشور ما بد تدوین شده که در آن هیچ جایی را برای تغییر شاخه یک عضو هیات علمی در نظر نگرفتهاند. شما برای ارتقاء به مرتبه دانشیاری تنها باید مقالاتی در زمینه تز دکتری خود و در این راستا منتشر کنید و اگر خارج از این باشد، به شما امتیاز تعلق نخواهد گرفت. من که دیدم اولا کسی نیست که به بنده کمک کند و راه را به من نشان بدهد و همچنین قوانین اصلا به من اجازه چنین تغییری هرچند که مثبت و به نفع جامعه دانشگاهی کشور باشد، نمیدهد (البته این را نیز بگویم که قانون کاری به شما به جهت تغییر رشته و گرایش ندارد، تنها بیان میکند که به مقالاتی که در راستای رساله دکتری باشد امتیاز تعلق خواهد گرفت و قطعا برای اعضای هیات علمی جوان که به فکر تثبیت موقعیت شغلی خود هستند، این یعنی، باید) پس تصمیم گرفتم که دیگر گرایش خودم را تغییر ندهم و روی همان مسائل قدیمی و بعضا کلاسیک در رشته خودم کار کنم شاید نتیجه بگیرم و بعضا لذت هم ببرم، اما آنقدر مطالب در این رشته تخصصی و محض است که هیچ کس به جز چند نفر در دنیا حرف مرا نمیفهمند. البته ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست، اکثر اساتیدی که در حال حاضر در کشور به تربیت دانشجویان دکتری مشغول هستند از جمله اساتید خودم در دانشگاه خوارزمی، روی مسائلی کار میکنند که عمدتا قدیمی و متعلق به 5 یا 6 دهه قبل میباشند و آنقدر در این موضوعات در دنیا کار شده و نتیجه بدست آمده که نتیجه خوب گرفتن در این موضوعات بسیار سخت شده است.
به ندرت اساتیدی داریم که علم روز دنیا در شاخههای ریاضی را در ایران دنبال کنند و این معضل بزرگی برای جامعه ریاضی کشور محسوب میشود. به عقیده بنده اعضای انجمن ریاضی کشور که اکثرا جزو بزرگان دانشگاهی کشور هستند باید روی قوانین جاری کشور طوری اعمال نظر کنند که بستر برای افرادی مانند بنده که قصد تغییر گرایش دارند بهتر شود و افراد به سمت این تغییر تمایل پیدا کنند. اعتراف میکنم که در دوره دکتری با اینکه بسیار زیاد تلاش کردم، اما تصویری که در حال حاضر از آن زمان در ذهنم است این میباشد که تنها حس میکردم که در جادهایی قرار گرفتهام که همه در حال دویدن هستند و من نیز ناگزیر هستم و باید بدوم، اصلا نمیدانم که به کجا دارم میروم، فقط دویدم و دویدم و دویدم. ولی در حال حاضر که دیگر فشارهای دوره دکتری و اجبار چاپ مقاله و دفاع در ترم 8 برایم مطرح نیست و نگاهی ایدهالگرایانهتر به پژوهش پیدا کردهام، کاملا ایمان دارم که پژوهش در ایران بسیار غلط و بیبرنامه در حال پیش رفتن است و به نظرم اکثر اساتیدی که در حال چاپ مقاله هستند فقط و فقط به گرفتن امتیاز و گرنت و ارتقاء میاندیشند و دغدغه پژوهش خوب و کاربردی به نفع جامعه دانشگاهی کشور و پیشبرد اهداف کلان ملی را ندارند. البته این را نیز اضافه کنم که اخیرا مقالهای با عنوان ذیل خواندم:
T. Gruber. Academic sell-out: how an obsession with metrics and rankings is damaging academia. Journal of Marketing for Higher Education. Vol. 24. No. 2. (2014), 165–177.
در این مقاله نویسنده از قوانین جاری در دانشگاههای انگلستان که همه اساتید را به سمت چاپ در مجلات معتبر و وسواسی کردن آنها در توجه بیش از حد به ضریب تاثیر مجلات و سایر مترهای دیگر سوق میدهد زبان به اعتراض میگشاید و ملاکهای مطرح شده را نقد میکند. خواندن مقاله فوق را به علاقمندان توصیه میکنم. به عنوان مثال در این مقاله اعتراف یکی از سوپراستارهای آکادمیک و رئیس یک دانشکده در دانشگاه تیلبرگ را نقل میکند که چطور در بیش از 50 مقاله که در بهترین مجلات دنیا چاپ شده بودند و همچنین در رساله دکتری 10 دانشجوی دکتری خود از دادههای جعلی و ساختگی استفاده نمودهاند. سپس به نقد این اتفاق میپردازد و قوانین را محکوم مینماید که چطور اساتید را به سمت این امور سوق میدهند. پس بحث قوانین غلط پژوهشی ظاهرا در خارج از کشور نیز به همین منوال است. امیدوارم مدیران ما قبل از این کشورها، اقدام به اصلاح قوانین نمایند و طوری بستر و زمینه را برای محققین (جوان) فراهم کنند که دغدغه این افراد تنها کسب امتیاز نباشد، مسائل و مشکلات جامعه را اولویت کارهای پژوهشی خود قرار دهند.
نمیگویم که تغییر گرایش اصلا امکانپذیر نیست، اما در این شرایط بسیار بسیار سخت است. این تجربه بنده به عنوان یک عضو هیات علمی جوان در کشور بود که برای شما عزیزان به رشته تحریر در آوردم. امیدوارم تجربه بنده به شما کمک کند و قبل از تغییر شاخه پژوهشی خود همه جوانب را در نظر بگیرید. تجربه بنده بعد از سه سال تلاش برای تغییر شاخه به بنده میگوید که مهمترین عامل برای موفقیت در تغییر شاخه پژوهشی، وجود استادی است که شما را راهنمایی کند، ولی متاسفانه در ایران از این اساتید بسیار کم هستند (یا اصلا وجود ندارند) که بیدلیل شما را راهنمایی کنند و از شما انتظاری نیز نداشته باشند.
و کلام آخر:
به عقیده بنده تنها فرار مغزها تهدید جدی برای فضای دانشگاهی کشور در حال حاضر نیست. استفاده نادرست از این پتانسیل اعضای هیات علمی جوان و افراد زیادی که در مقطع دکتری تخصصی دانشآموخته میشوند و وزارت علوم و تحقیقات هنوز نتوانسته برنامهایی مدون برای استفاده بهینه از آنها تهیه کند، خطری به مراتب بزرگتر و جدیتر است. به عقیده بنده پر کردن ذهن اعضای هیات علمی تنها با کسب امتیاز در سالهای طلایی خدمت این عزیزان (یعنی 3 تا 4 سال اول خدمت) به نوعی نخبهکشی است و این نوید بخش روزهای خوب نخواهد بود. مسئولین و مدیران معظم، حال پژوهش در کشور خوب نیست، تنها هدف کسب امتیاز است و این بزرگترین مرض است که دانشگاههای ما به آن مبتلاست، بیشتر همت کنید و چارهای بیاندیشید و این نظام کسب امتیاز برای بقا را هر چه زودتر درمان کنید.
توضیح: این یک نوشته مهمان است که توسط آقای دکتر محمد فزونی، استادیار گروه ریاضی دانشگاه گنبدکاووس نوشته و برای پانویس ارسال شده است. انتشار آن در پانویس، لزوماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
اگر میخواهید از انتشار نوشتههای بعدی پانویس باخبر شوید، میتوانید به طور رایگان، مشترک خوراک پانویس، اینستاگرام من و یا کانال تلگرام پانویس شوید و یا برای اشتراک ایمیلی، ایمیل خود را در کادر زیر وارد و ثبت کنید:
دقت داشته باشید که برای فعالسازی اشتراک ایمیلی، باید ایمیلی که از طرف وبلاگ برایتان فرستاده میشود را تأیید کنید.
لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=1931

سلام…
من کارشناسی ارشد آمار ریاضی خوندم… اما به دلایل زیادی موقع انتخاب رشته البته با جایابی استعدادهای درخشان ارشد روزانه اما آموزش محور قبول شدم… اما اون سال فکر می کنم اولین سال اومدن آموزش محور بود… من هیچ اطلاعاتی نداشتم… سرچ هم کردم نوشته بودن میشه پایان نامه رو اختیاری برداشت… من هم با توجه به شرایطی که داشتم به هیچ وجه نمی تونستم انصراف بدم و…
خلاصه اینکه استادسمینار من برای نوشتن مقاله مصمم بودن.. اما خونواده من خیلی بهم پافشاری می کردن که درست تموم شده و نیازی نیست دانشگاه بمونی… البته شرایط روحی خودمم تا حدودی نامناسب بود..که بخوام مقاله ای کار کنم.. اما بااین وجود میخواستم بمونم و انجامش بدم.
به هر حال من نتونستم کار پژوهشی انجام بدم…
برای ادامه تحصیل هم رفتم پرسیدم، گفتن مورد نداره…
اما از یکی اساتید پرسیدم گفتن اصلا دانشگاه شیراز پذیرش نمی کنن…
یه سری اساتید پول می گیرن که مقاله میدن که اونا رو هم همه میشناسن و مقالشون اعتباری نداره.. چون از دانشگاه دیگه ای هستین هم هیچ استادی حاضر نمیشه با شما کار کنه…
و من موندم و واقعا نمیدونم با این شرایط باید برای ادامه تحصیل چیکار کنم…
اصلا چجوری میتونم کارای پژوهشی انجام بدم… رشتمونم جوری نیست که بدون کمک کسی بتونم مقاله ای بدم چون اطلاعاتم کمه…
ولی واقعا من از توانایی و استعداد خودم خبر دارم و مطمئنم از خیلی دوستام که پایان نامه هم داشتن توانایی و پشتکار بیشتری دارم… اما به خاطر شرایط بدی که داستم همه چی از،دستم رفت..
من چارساله درسم تموم شده و دیگه حتی دستم به کتابام نزدم اما یکی از دوستام که دانشگاه شیرازم میخوند گاهی سوالی که داشت از من می پرسید…
کاش یا چیزی نمیذاشتن یا وقتی میذارن دانشگاه ها هم بهش ملزم بودن…
این وسط فقط کسایی مثل من سر درگم میشن…
همیشه به خاطر این موضوع ناراحتم… کاش هیچ وقت ادامه نداده بودم با اون شرایط…
اگر میدونستم اینجوریه و تو اون زمان شرایط بهتری داشتم هیچ وقت آموزش محور انتخاب نمی کردم…
من توی کنکور به اندازه کافی ضربه خوردم چون اصلا آدم سرعتی نیستم که بتونم تند تند تست بزنم.. البته شرایطی هم نداشتم که کلاسای اموزشی و… برم…😢😢😢
اما
به نظر می رسد این گونه قوانین برای ارتقا به مراتب بالاتر را کسانی تصویب و طرح میکنند که سر سوزنی از پژوهش علمی نمی دانند و برایشان دانشگاه هم یکجور بقالی است و به خودشان اجازه می دهند این طور تعیین تکلیف کنند و هر جور دلشان خواست امتیاز بدهند. سکوت جامعه دانشگاهی هم پرروتر و جری ترشان کرده است. احمقانه بودن این که حتما باید در راستای تز دکتریت مقاله بدهی نیازی به توضیح ندارد. تعجب من از دانشگاهیانی است که این توهین و تحدید آزادی پژوهشی را به ریش گرفته اند و اعتراضی نمی کنند. درست مثل هیات جذب که معلوم نیست معیارهای امتیاز دهی خود را چطور مشخص کرده است. تنها یک نتیجه میشود گرفت:
این قوانین برای این وضع شده اند که به شما بگویند از این مملکت برو. یا جزو مافیای ما باش تا امتیاز بگیری و رشد کنی یا برو دنبال بختت جای دیگری بگرد. یا عضو یک دار و دسته ای در هیات علمی باش و با پاچه خواری و چاخان پستی بگیر یا تا بازنشستگی همان استادیار دون پایه بمان تا راهش را یاد گرفته باشی.
سلام
با مطلب بالا موافقم. به وضوح، مهمانی که نوشته ایشان توسط آقای دکتر محمد فزونی برای این جا فرستاده شده، بسیار تلاشگر هستند.
اگر من جای ایشان بودم، همان اول همه چیز را رها می کردم.
من دانشجوی سال سوم دکتری نظریه گراف و ترکیبیات هستم. 2 مقاله (نه چندان قوی)، برای دفاع از رساله دکترا داده ام و خیالم از این بابت راحت است.
الان مدتی است که واقعا دنبال یه موضوع خوب، برای یه کار تحقیقاتی هستم (نه برای رزومه، فقط برای اینکه ذهن آماده ای داشته باشم. واقعا دوست دارم به معنای واقعی کلمه، دانشجو باشم. به تحقیقات خوب، واقعا علاقه دارم). متاسفانه هیچ موضوع خوبی پیدا نکردم. خیلی زیاد توی اینترنت به دنبال گرو های تحقیقاتی گشتم، تا بتوانم بدون هیچ چشم داششتی در کنار انها روی موضوعی فکر کنم، اما هیچی پیدا نکرد.
من کلا دانشجوی سطح بالایی نیستم، ولی کاری هستم، یعنی تلاش می کنم. الان سوالم اینه که
چطوری می تونم یه موضوع خوب پیدا کنم؟یا
چطوری می تونم یه نفر را پیدا کنم که با هم روی موضوعی کار کنیم؟
من حتی حاضرم، پیش یه اهل فن، چند تا کار تحقیقی انجام بدم بدون اینکه اسم من را در مقالات بنویسد، فقط می خوام کار یاد بگیرم، کار خوب ها.
سلام و عرض ادب
بسیار متن خوبی بود و دغدغه مهمی رو اشاره کردید، بنده همواره مطالب شما رو مطالعه میکنم و از طریق خبرخوان ، خوراک خبری شما را دارم و همیشه به روز از مطالب شما استفاده میبرم.
خیلی خوشحال میشوم که اسناد قانونی این موضوع که “به مقالاتی که در راستای رساله دکتری باشد امتیاز تعلق خواهد گرفت” را برایم ارسال کنید.
گویا این قوانین در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران ویژه قوانین و مقررات در شماره 20792 سال هفتاد و دوم چاپ شده.
سلام. متن بالا به خوبی بعضی از مشکلات موجود در پژوهش دانشگاهی را بیان نموده است. اما کاش مشکلات به همین جا ختم می شد. عدم ارتباط و یا ارتباط غیر صحیح بین صنعت و دانشگاه موجب شده که ما فقط وارد پژوهش در مطالب محض و تئوریک شویم که تکراری، بدون کاربرد و در خوشبینانه ترین حالت دارای کاربرد در صنایع منسوخ شده هستند. تحقیقات سفارشی هم که دارای نتایج از پیش تعیین شده هست که اصلا نیازی به انجام ندارند و از اول معلوم است که قرار است چه نتایجی ساخته و بیان شوند.
الزام ارائه طرح برون دانشگاهی برای ارتقا به مرتبه استادی هم مزید بر علت شده تا عطای استادی را به لقایش ببخشید. خصوصا اینکه همه حاضر نمی شوند روی اخلاقیات پا بگذارند.
به هر ترتیب این داستان سراسر غصه ظاهرا پایان خوشی ندارد و مشکلات از بین نمی روند بلکه هر روز بیشتر شده و از شکلی به شکل دیگر تغییر می کنند.
آرزومند موفقیتتان
دکتر ناصر میکائیل وند
دانشیار ریاضی کاربردی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل