توضیح: این یک نوشته مهمان است و انتشار آن در پانویس، لزوماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
در دهههای اخیر، پژوهشگران یادگیری و حافظه، علاقهی شدیدی پیدا کردهاند که نتایج علمی خود را از آزمایشگاه به کلاسهای درسی بیاورند. جایی که این نظریات علمی میتواند تبدیل به روشهای آموزشی جدیدی بشود که یادگیری کارآمدتر و مؤثرتری را رقم بزند. با توجه به اینکه خیل عظیمی از جوانان ایرانی، مدتهای زیادی از وقت خود را در مدارس و دانشگاهها میگذرانند، بهترین فرصت برای این موضوع است که روشهای قدیمی آموزشی جایگزین این روشهای جدید بشود که دانشجوی ایرانی پس از فراغت از تحصیل واقعاً بتواند از علم خود به نحو مطلوبی استفاده کند.
یکی از مهمترین نظریههای ۲۰ سال اخیر که میتواند تأثیرات شگرفی بر آموزش کلاسی بگذارد، ایدهی دشواریهای مطلوب پروفسور ژورک است. ایشان پیشنهاد میکند که ایجاد دشواریهای خاصی در فرایند یادگیری میتواند باعث بهبود یادآوری بلندمدت دانستنیهای آموختهشده گردد.
روشهای تدریس زودبازده (یادگیری سریع) و عملکرد آنها در بلندمدت
اساتید و دانشجویان علاقه دارند که از روشهایی استفاده کنند که با سرعت هر چه بیشتر مطالب یادگیری شود. زیرا این باور وجود دارد که روشهای تدریسی که باعث بشود دانشجو سر کلاس درس زودتر مطلبی را یاد بگیرد، در بلندمدت نیز کارآمدی بیشتر و بهتری دارد. اما پژوهشهای علمی ثابت کرده است که در حقیقت روشهایی که باعث افزایش سرعت یادگیری سر کلاس میشود، معمولاً در بلندمدت عملکرد ضعیفی دارند. اما اگر فرایند یادگیری با استفاده از روشهای علمی و آزمایششده بهصورت آهستهتری انجام شود، دانشجویان در بلندمدت عملکرد بهتری را از خود نشان میدهند. پروفسور ژورک استفاده از این روشها را تحت نام دشواری مطلوب بیان میکند که به برخی از آنها در مطلب چگونه میتوانیم بهتر یاد بگیریم اشاره شده است:
وقفه
فراموشی اطلاعات برخلاف باور عمومی امری مطلوب در فرایند یادگیری است. بهطوریکه اگر مطلبی را بهطور کامل و صد در صد در ذهن خود داشته باشیم، تکرار و دوباره خوانی آن، کیفیت یادگیری آن را بالا نمیبرد. از طرف دیگر هر چقدر مطلبی بیشتر فراموش شده باشد، یادآوری دوباره آن باعث درک بهتر و عمیقتری از آن مطلب میشود. بنابراین وقفه بین تکرارهایی که برای یادگیری مطلبی صورت میگیرد، علیرغم اینکه فرایند یادگیری را طولانیتر میکند، در بلندمدت تأثیرات مطلوبتری دارد.
نظم کمتر
ذهن انسان مانند یک دیسک نیست که اطلاعات در آن بهطور طبقهبندیشده و منظم ذخیره شود. بلکه انسان مطلب جدید را با مرتبط ساختن آن با مطالب دیگر یاد میگیرد. بینظمی کنترلشده (نه از این شاخه به آن شاخه پریدن) درست است که روش یادگیری را تا حدودی پیچیدهتر میکند، اما باعث میشود که ارتباط بین مطالب بهتر مشخص شود و ذهن ما بهتر آن را درک کند. بنابراین برای نمونه اگر میخواهید مطلب الف، ب، و ث، را یاد بگیرید، بهجای اینکه آنها را به روش (الف الف الف ب ب ب ث ث ث) بخوانید، آن را بهصورت (ب ث ب الف ث الف ب الف) بخوانید.
تغییر شرایط
تغییر شرایط یادگیری حتی اگر در حد تعویض کلاس یا اتاق باشد تأثیر مثبتی بر یادگیری میگذارد. تغییر شرایط میتواند به شکلهای مختلفی اعمال شود. مثلاً اگر در حال یادگیری لغتی به زبان انگلیسی هستید، یکبار آن را در متنی ببینید، بار دیگر آن را در یک فیلم بشنوید و برای بار سوم آن را در یک گفتگوی دونفره بشنوید. بهاحتمالزیاد آن لغت به حافظهی بلندمدت شما میرود. اما اگر ده بار در فواصل زمانی معین آن را از حفظ بگویید، شاید کارایی آنچنانی نداشته باشد.
یادگیری عملی
بجای اینکه دانشجو درس را از روی کتاب بخواند یا استاد پای تخته درس را برای دانشجو توضیح دهد، میتوان از یادگیری عملی بهره جست. مثلاً در درس برنامهنویسی کامپیوتر بجای اینکه الگوریتمها را پای تخته برای دانشجو بگوییم، الگوریتمی را به دانشجو بدهیم که آن را در کامپیوتر خود بنویسد.
چرا ایجاد دشواریهای مطلوب باعث میشود که بهتر یاد بگیریم؟
همانطور که در بالا آمد. ذهن انسان اطلاعات را بهصورت بلوکی و طبقهبندیشده ذخیره نمیکند. بلکه اطلاعات جدید را با گره زدن و ارتباط دادن آن با اطلاعات قبلی ذخیره میکند. همچنین ثبت شدن اطلاعات در ذهن، با وجود اینکه شرط لازم برای یادآوری آنها در آینده است، اما شرط کافی نیست. زیرا این موضوع به عوامل متعدد دیگری مانند محیط، ارتباطات فردی، حالات روحی و جسمی و عوامل دیگر وابسته است. بنابراین روش آموزشی بایستی طوری باشد که تنها به ثبت اطلاعات اکتفا نکند. بلکه با تغییر شرایط، ارتباط عمیقی بین اطلاعات جدید و اطلاعات قدیمی ایجاد کند که احتمال یادآوری اطلاعات در شرایط مختلف بالاتر رود.
مطلوب بودن دشواری بسیار مهم است
در اینجا لازم میبینم که تأکید کنم که اکثر دشواریهایی که در سیستم فعلی آموزشی ایجاد میشود، نامطلوب هستند. در حقیقت دشواری به این معنی نیست که دانشآموز یا دانشجو به رنج و سختی بیفتد. بلکه منظور این است که اطلاعات به نحوی وارد ذهن شود که پیچیدگی آن با دیگر اطلاعات ذهن بالا باشد تا بتواند در هر زمان و شرایطی یادآوری شود.
چرا این روشها پیادهسازی نمیشوند؟
با وجود اینکه روشهای گفتهشده در بالا و دیگر روشهای علمی که اخیراً بیان شدهاند، از لحاظ علمی و عقلی از پشتوانهی بسیار بالایی برخوردارند، اما همیشه برای پیادهسازی این روشها مقاومت زیادی وجود دارد. بزرگترین مشکل پیش رو این است که دانشجو و استاد متقاعد شوند که واقعاً این روشها مؤثرتر هستند. وقتیکه شرایط یادگیری دشوارتر و پیچیدهتر شود، خطاهای بیشتری اتفاق میفتد. خطا، به خودی خود هیچ اشکالی ندارد؛ اما وقتی خطا زیاد باشد، اینگونه برداشت میشود که روش بهکاررفته غلط است. بله این روشها در کوتاهمدت باعث میشود که دانشآموز یا دانشجو بیشتر خطا کند و بیشتر مطالب را فراموش کند؛ اما بایستی توجه داشت که همین فراموشی و خطاهای مکرر است که باعث میشود مطلبی در نهایت در ذهن انسان تنیده شود.
امیدوارم که توانسته باشم مطلب خوبی را برایتان ارائه کنم.
بنده حسین ناصری هستم. فارغالتحصیل رشتهی مهندسی مکانیک، پژوهشگر و مخترع، و نویسنده در تارنگار زبانشناس
منبع اصلی:
Bjork, R. A., & Linn, M. C. (2006, March). The Science of Learning and the Learning of Science: Introducing Desirable Difficulties. American Psychological Society Observer, 19, 29, 39.
اگر میخواهید از انتشار نوشتههای بعدی پانویس باخبر شوید، میتوانید به طور رایگان، مشترک خوراک پانویس شوید و یا برای اشتراک ایمیلی، ایمیل خود را در کادر زیر وارد و ثبت کنید:
دقت داشته باشید که برای فعالسازی اشتراک ایمیلی، باید ایمیلی که از طرف وبلاگ برایتان فرستاده میشود را تأیید کنید.
لینک ثابت: https://panevis.ir/?p=1583

مطالبتون خوب بود اما موضوع مهمی هست که بعضی معلم ها و استادان ما علم کافی برای ارائه مطالب ندارن و همینطور فن بیان پایینی دارند همین بااعث میشه پایه ی بچه ها ضعیف بشه و مقطع بالاتر متوجه درس هاشون نشن و از درس و یادگیری زده بشن و لذت نبرن
ممنون از مطالب مفیدتون
دوستان عزیزی ک خیلی تعریف میکنید بی زحمت اون 500 تومن ناچیزو هم برای کمک به سایت پرداخت کنید
کامنت ک نشد اب و نون :))
بسیار عالی ممنون از مطالب خوبتون
بسیااااااااار بسیار کاربردی بوووووووود…با سپاااااااااااااااااااااس
سلام . تشکر فراوان بابت مطالب عالی و بی نظیرتون
کاملا صحیح است که بهترین کار، مثبت اندیشی است و هر کس باید نسبت به آنچه که هماکنون دارد قانع نباشد و در صدد بهتر کردن آن برآید. ممنون که یادآوری کردید. امیدوارم بتوانم این ترم استاد بهتری باشم.
با سلام
متن بسیار خوبی بود. خصوصا این که شخصا با جناب ناصری عزیز آشنایی دارم و از روحیات و سواد بالای وی باخبرم. خوشحالم که چنین مقولهای را بیان کردید و مطالب خوبی بود که برای من جذابیت داشت.
امیدوارم که بتونم برخی از این دیدگاهها را در کلاس درس رعایت کنم. اما یک نکتهای هم وجود داره که آموزش یک بخشش معطوف به استاد و بخش بیشترش معطوف به دانشجو هست. در این خصوص باید محوریت روش روی هر دو گروه متمرکز باشه. متاسفانه در جامعهی امروزی که بسیاری از ارزشها و ضدارزشها جابجا شدهاند، تمایل دانشجویان به رسیدن به نمرهی بالا از هر طریقی که فکر کنند بسیار زیاد شده. متاسفانه به تنها چیزی که توجه نمیشه، علاقهی شخصی به یادگیری است.
فرض کنید من به عنوان یک معلم برنامهنویسی که در این متن هم به آن اشاره شده، به جای نوشتن الگوریتم روی تخته، به دانشجویان تکلیف بدهم. فکر میکنید چند درصد از دانشجویان حقیقتا آنرا خودشان مینویسند و چند درصد آنرا کپی میکنند؟ این تجربهای است که شخصا دارم ولی بازهم روی آن تاکید دارم که باید تکلیف به دانشجویان داد حتی اگر آنرا کپی کنند. زیرا حداقل با کپی کردن یک بار متن را مرور کردهاند.
جناب آقای دکتر ترابی عزیز با سلام
خیلی خوشحال شدم که یکی از اساتید خوشنام دانشگاهم این مطلب را خوانده و مفید واقع شده.
در رابطه با مطلبی که فرمودید بنده نیز کاملا موافقم که بسیاری از ارزشها و ضد ارزش ها جابجا شده اند. نیز قبول دارم که نبایستی تمامی فشار به گردن استاد بیفتد و همانطور که در متن بالا میبینید هر دو گروه را مورد خطاب قرار دادم. به نظر بنده در شرایط خطیر فعلی بایستی کمی از خود گذشتگی داشت تا این مشکلات به نحو مطلوب حل شود.
بنده تنها دانشجو نبوده ام بلکه افتخار داشتم که در همین دانشگاه چند بار دستیار تدریس شوم و گوشه ای از زحمات اساتید را درک کنم. برخی از آن ها (از نظر خودم و استاد مربوطه) کاملا تجارب موفقی بودند که شاید بیان آنها مثمر ثمر باشد.
به نظر بنده تغییر شرایط بصورت آنی، چیزی است که به شدت به آن نیاز داریم و همانطور که در بالا آمد نکته ی بسیار مهمی در بحث آموزش و یادگیری است. تغییر شرایط به نحو مختلف می تواند پیاده سازی شود. به عنوان مثال بنده در کلاس حل تمرین برنامه نویسی مقدماتی شرایط زیر را در کلاس پیاده سازی کردم.
1- فعالیت های مثبت کلاسی:
به قول شما الان تمرین دادن به بچه ها کاملا مشخص است که اکثرا برای گرفتن نمره کپی برداری میکنند و در اینجا هر دو دانشجوی کپی شونده و کپی کننده نسبت به این موضوع کاملا بی تفاوت شده اند. اما می شود مساله را به نحو دیگری اجرا کرد و آن دادن تمرین های سخت تر و جالب تر برای گرفتن نمره ی مثبت است. یعنی علاوه بر تمرین های اجباری که انجام ندادن آنها باعث کسر نمره می گردد تمرین هایی اختیاری به دانشجو بدهیم که انجام دادن آنها باعث اضافه شدن نمره (حتی نمره ی بالاتر از بیست) بشود. این موضوع چند جنبه ی مثبت دارد. اولا چون از نمره ی پایانی چیزی کم نمی شود بلکه اضافه می شود بیشتر دانشجویان علاقه مند به سمت آن می روند. ثانیا در اینجا بنده کاملا مشاهده کردم که حساسیت نسبت به کپی برداری کاملا بالا بود و هرکسی که این کارها را انجام میداد با افراد دیگر کاملا فرق داشت.
2- درگیر کردن دانشجو با استاد به شکل های جدید
به عنوان مثال بنده هر دانشجویی که سوال سازنده ای نسبت به درس از بنده به طور خصوصی میپرسید همان سوال را به عنوان کویز در جلسه ی بعدی میدادم. که اکثرا این کویز ها نیز جنبه ی نمره ی مثبت داشتند.
3- توجه بیشتر به کارهای اختیاری
برای درس، پروژه ی پایانی تعیین شده بود که جا برای کار بیشتر داشت و هرکسی که ذوق بیشتری به خرج میداد و چیز بهتری میاورد نمره ی مثبت می گرفت.
بنده اینجا هیچ قصد تعریف از خود ندارم اما در پایان ترم، استاد مربوطه جناب آقای دکتر نحوی، که بنده اکثر این ایده ها را از شیوه ی درسی وی برداشته بودم عنوان داشتند که آن کلاس یکی از موفقترین کلاسهایی بوده که تجربه کرده است.
خلاصه ی کلام اینکه به نظر بنده متاسفانه ما در جامعه ای زندگی میکنیم که در شرایط فعلی افراد زیادی وجود دارند که به دنبال دراوردن باگ سیستم هستند که بتوانند منفعتی کسب بکنند. در این شرایط تغییر رویه ها و شرایط که در مطلب بالا نیز به آن تاکید شده است، بصورت لحظه ای، بسیار مهم به نظر می رسد. یعنی اگر همین روش فوق نیز برای مدتی پیاده سازی شود باگ آن در میاید و این روش نیز با مشکلات مواجه میشود بنابراین حتی روش های موفق را نیز بایستی به طور لحظه ای تغییر داد.